responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 479

شامل مى‌شود و هم بالغ را، و بنا بر اين احتمال، معنا چنين مى‌شود آيا بدون قصاص نفس برى از گناه مستوجب قتل را كشتى؟ .

(لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً)- يعنى كارى بس منكر و زشت كردى، كه طبع آن را ناشناس مى‌داند، و جامعه بشرى آن را نمى‌شناسد. و اگر سوراخ كردن كشتى را امر يعنى كارى خطرناك خواند كه مستعقب مصائبى است و كشتن جوانى بى گناه را كارى منكر خواند بدين جهت است كه آدم‌كشى در نظر مردم كارى زشت‌تر و خطرناكتر از سوراخ كردن كشتى است. گو اينكه سوراخ كردن كشتى مستلزم غرق شدن عده زيادى است، و ليكن در عين حال چون به مباشرت نيست، و آدم‌كشى به مباشرت است، لذا آدم‌كشى را نكر خواند.

(قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً).

معناى اين جمله روشن است، و زيادى كلمه لك يك نوع اعتراضى است به موسى كه چرا به سفارشش اعتناء نكرد. و نيز اشاره به اين است كه گويا نشنيده كه در اول امر به او گفته بود:(إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً). و يا اگر شنيده خيال كرده كه شوخى كرده است، و يا با او نبوده، و لذا گويا مى‌گويد: اينكه گفتم‌(إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً) با تو بودم، و غير از تو منظورى نداشتم.

(قالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْ‌ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْراً).

ضمير در بعدها به هذه المرة و يا هذه المسالة كه در تقدير است برمى‌گردد، و معنايش اين مى‌شود كه: اگر بعد از اين دفعه و يا بعد از اين سؤال بار ديگر سؤالى كردم ديگر با من مصاحبت مكن، يعنى ديگر مى‌توانى با من مصاحبت نكنى.

(قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْراً) يعنى به عذرى كه از ناحيه من باشد رسيدى، و به نهايتش هم رسيدى.

(فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها ...).

آن كلامى كه در آيه قبل در باره‌(فَانْطَلَقا) و(فَقَتَلَهُ) گذشت عينا در اين آيه نيز در جملات فانطلقا فابوا فوجدا فاقامه مى‌آيد.

جمله‌(اسْتَطْعَما أَهْلَها) صفت آن قريه است، و اگر فرمود: تا آمدند به آن دهى كه (اين صفت داشت كه) از اهلش غذا خواستند و نفرمود بدهى كه از ايشان غذا خواستند براى اين است كه تعبير دهى كه از ايشان غذا خواستند تعبير بدى است، به خلاف اينكه اول گفته شود آمدند نزد دهى و اهل در تقدير گرفته شود، چون قريه هم نصيبى از آمدن به سويش‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 479
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست