نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 437
چرا با گفتن اين دو كلمه همه امور را به خدا
نسبت ندادى، و حول و قوه را منحصر به او نكردى، با اينكه برايت گفتم كه همه
نعمتها به مشيت او وابسته است، و هيچ حول و قوهاى جز به عنايت او نيست.
كلمه معروف(ما شاءَ اللَّهُ) به ظاهرش كلمه ناتمامى است كه ناگزير بايد چيزى را تقدير گرفت يا
بايد گفت تقديرش الامر ما شاء اللَّه است. و يا تقديرش ما شاء
اللَّه كان است. و در اينجا موافقتر به سياق كلام همان وجه اول است، چون
زمينه كلام بيان بازگشت همه امور به مشيت خداى عز و جل است تا دعوى مدعى استقلال و
استغناء از خدا باطل گردد.
جمله(لا قُوَّةَ إِلَّا
بِاللَّهِ) انحصار هر نيرويى در خداى تعالى را افاده مىكند، يعنى مىفهماند
آنچه نيرو كه مىبينيم قائم به مخلوقات خدا است بعينه همان نيرو قائم به خود خداى
تعالى است، بدون اينكه از خدا منقطع شده باشد و مخلوق خود، مستقل در آن نيرو باشد،
هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:(أَنَّ الْقُوَّةَ
لِلَّهِ جَمِيعاً)[1].
در اينجا جواب از گفتار آن شخص كافر به رفيقش و همچنين گفتار او به
خودش در هنگام ورودش به باغ جواب داده شد.
در مجمع البيان گفته: كلمه حسبان در اصل نام تيرهاى
كوچكى بوده كه چند عدد آن را با يك زه مىانداختند، و اين در سواران فارس مرسوم
بوده، و ماده اصلى آن حساب است و اگر آنها را حسبان
مىناميدند بدين مناسبت بوده كه حساب را زيادتر مىكرده. و در باره كلمه
زلق گفته: به معناى زمين صاف و هموارى است كه نه گياه در آن باشد نه چيز
ديگر، و اصل آن از زلق به معناى زمين ليز گرفته شده كه پاى آدمى بر آن
استوار نمىماند[2].
ما در سابق در باره كلمه صعيد گفتيم كه آن نيز به معناى
زمين هموار بى علف است، و مقصود از اينكه گفت آب آن غور شود اين است
كه آبش در زمين فرو رود و از جريان بيفتد.
اين دو آيه همانطور كه قبلا بدان اشاره شد سخن مرد مؤمن در رد كلام
رفيق كافرش
[1] بدرستى تمامى نيروها از خداى تعالى است، سوره بقره، آيه 165.