نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 40
خداى تعالى او را با جسد و روحش تا طور سينا
برد، و در قرآن در خصوص آن فرموده: (وَ ما كُنْتَ
بِجانِبِ الطُّورِ)- تو در جانب طور نبودى ، و نيز ابراهيم را
تا آسمان دنيا برده در قرآن فرموده (وَ كَذلِكَ نُرِي
إِبْراهِيمَ) ...- اينچنين به ابراهيم نشان داديم ... ،
و عيسى را تا آسمان چهارم برده در قرآن فرموده: (وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا)- او را تا جايى بلند عروج
داديم و در باره رسول خدا 6 فرموده: (فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ)- پس تا اندازه قاب دو قوس رسيد و
معلوم است كه اين بخاطر علو همت آن حضرت بود، اين بود گفتار صاحب مناقب[1].
ولى آنچه سزاوار است در اين خصوص گفته شود اين است كه اصل
اسراء و معراج از مسائلى است كه هيچ راهى به انكار آن نيست چون
قرآن در باره آن به تفصيل بيان كرده، و اخبار متواتر، از رسول خدا 6 و امامان
اهل بيت بر طبق آن رسيده است.
و اما در باره چگونگى جزئيات آن، ظاهر آيه و روايات محفوف به قرائنى
است كه آيه را داراى ظهور نسبت به آن جزئيات مىكنند. ظهورى كه به هيچ وجه قابل
دفع نيست، و با در نظر داشتن آن قرائن از آيه و روايات چنين استفاده مىشود كه آن
جناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصى رفته، و اما عروجش به آسمانها، از
ظاهر آيات سوره نجم كه به زودى انشاء اللَّه به تفسيرش خواهيم رسيد و صريح روايات
بسيار زيادى كه بر مىآيد كه اين عروج واقع شده و به هيچ وجه نمىتوان آن را انكار
نمود، چيزى كه هست ممكن است بگوئيم كه اين عروج با روح مقدسش بوده است.
و ليكن نه آن طور كه قائلين به معراج روحانى معتقدند كه به صورت
رؤياى صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤيا مىبود ديگر جا نداشت آيات قرآنى اينقدر در
باره آن اهميت داده و سخن بگويد، و در مقام اثبات كرامت در باره آن جناب برآيد.
و همچنين ديگر جا نداشت قريش وقتى كه آن جناب قصه را بر ايشان نقل
كرد آن طور به شدت انكار نمايند و نيز مشاهداتى كه آن جناب در بين راه ديده و نقل
فرموده با رؤيا بودن معراج نمىسازد، و معناى معقولى برايش تصور نمىشود.
بلكه مقصود از روحانى بودن آن اين است كه روح مقدس آن جناب به ما
وراى اين عالم مادى يعنى آنجايى كه ملائكه مكرمين منزل دارند و اعمال بندگان
بدانجا منتهى و اقدار از آنجا صادر مىشود عروج نموده و آن آيات كبراى پروردگارش
را مشاهده و حقايق اشياء و نتايج اعمال برايش مجسم شده، ارواح انبياى عظام را
ملاقات و با آنان گفتگو كرده است،