responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 394

صادق (ع) روايت كرده كه در حضورشان گفتگو از اصحاب كهف شد فرمود:

صراف پول نبودند، بلكه صراف كلام و افرادى سخن‌سنج بودند[1].

[چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى‌كرده‌اند]

و در تفسير عياشى از ابى بصير از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت:

اصحاب كهف ايمان به خدا را پنهان و كفر را اظهار داشتند و به همين جهت خداوند اجرشان را دو برابر داد[2].

مؤلف: در كافى‌[3] نيز در معناى اين حديث روايتى از هشام بن سالم از آن جناب نقل شده. و نيز در معناى آن عياشى‌[4] از كاهلى از آن جناب و از درست در دو خبر از آن جناب آورده كه در يكى از آنها آمده كه: اصحاب كهف در ظاهر زنار مى‌بستند و در اعياد مردم شركت مى‌كردند.

و نبايد به اين روايات اشكال كرد كه از ظاهر آيه‌(إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً) برمى‌آيد كه اصحاب كهف تقيه نمى‌كرده‌اند. و اينكه مفسرين‌[5] در تفسير حكايت كلام ايشان كه گفته‌اند(أَوْ يُعِيدُوكُمْ ...) احتمال تقيه داده‌اند صحيح نيست، براى اينكه اگر به ياد خواننده باشد گفتيم كه بيرون شدن آنان از شهر، هجرت از شهر شرك بوده كه در آن از اظهار كلمه حق و تدين به دين توحيد ممنوع بوده‌اند. چيزى كه هست تواطى آنان كه شش نفر از معروفها و اهل شرف بوده‌اند، و اعراضشان از اهل و مال و وطن جز مخالفت با دين وثنيت عنوان ديگرى نداشته. پس اصحاب كهف در خطر عظيمى بوده‌اند، به طورى كه اگر بر آنان دست مى‌يافتند يا سنگسار مى‌شدند و يا آنكه مجبور به قبول دين قوم خود مى‌گشتند.

و با اين زمينه كاملا روشن مى‌شود كه قيام ايشان در اول امر و گفتن:(رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً) اعلام علنى مخالفت با مردم و تجاهر بر مذمت بت‌پرستى و توهين به طريقه مردم نبوده، زيرا اوضاع عمومى محيط، چنين اجازه‌اى به آنان نمى‌داد، بلكه اين حرف را در بين خود گفته‌اند.

و به فرضى هم كه تسليم شويم كه جمله‌(إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) دلالت دارد بر اينكه ايشان تظاهر به ايمان و مخالفت با بت‌پرستى مى‌كرده‌اند و تقيه‌


[1] ( 1 و 2) تفسير عياشى، ج 2، ص 321 و 322.

[2] ( 1 و 2) تفسير عياشى، ج 2، ص 321 و 322.

[3] اصول كافى، ج 1، ص 448، ح 28.

[4] تفسير عياشى، ج 2، ص 322 و 323.

[5] مجمع البيان، ج 6، ص 457.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 394
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست