نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 384
هم اضافه كردند و اضراب بودن جمله
مزبور منافاتى با گفته سابق ما در(سِنِينَ
عَدَداً) ندارد، كه گفتيم اين تعبير براى اين است كه عدد
را اندك نشان دهد، زيرا در آنجا مقام مقام ديگرى بود، و اينجا مقام ديگرى است. و
در هر يك از دو مقام غرض خاصى در بين است كه در آن ديگرى نيست. غرض در آن مقام اين
بود كه بفهماند خواباندن اصحاب كهف در مدتى به اين طولانى و سپس بيدار كردن آنان
در مقام قدرت خداى تعالى چيزى نيست و در قبال زينت دادن موجودات زمين در نظر بشر
امرى عجيب نيست، به خلاف اين مقام كه مىخواهد حجتى را عليه منكرين بعث اقامه كند
كه در چنين مقامى هر چه عدد سالهاى خواب آنان را بيشتر جلوه دهد حجت، دلنشينتر
خواهد شد. پس همين يك مدت دو نسبت به خود مىگيرد، يكى نسبتى به خدا دارد كه امرى
آسان است و يكى نسبت به ما كه مدتى بسيار طولانى است.
و اضافه كردن نه سال به سيصد سال چنين اشاره مىكند كه اصحاب كهف
سيصد سال شمسى در غار بودهاند چون تفاوت سيصد سال شمسى با قمرى تقريبا همين
مقدارها مىشود، و ديگر جا ندارد كه كسى شك كند در اينكه مراد از سنين
در آيه شريفه سالهاى قمرى است. براى اينكه سال در عرف قرآن به قمرى حساب مىشود كه
از ماههاى هلالى تركيب مىيابد و در شريعت اسلامى هم همين معتبر است.
و در تفسير كبير[1] به خاطر
اينكه اين دو عدد به طور تحقيق با هم منطبق نمىشود با شدت هر چه تمامتر به اين
حرف حمله كرده، و در باره روايتى هم كه از على (ع) در اين موضوع نقل شده مناقشه
كرده است، با اينكه فرق ميان دو عدد يعنى سيصد سال شمسى و سيصد و نه سال قمرى از
سه ماه كمتر است، و در مواردى كه عددى را به طور تقريب مىآورند اين مقدار از
تقريب را جائز مىشمارند. و بدون هيچ حرفى در كلام خود ما هم معمول است.
در داستان اصحاب كهف به طور اشاره گذشت كه مردم در باره اصحاب كهف
اختلاف داشتند و قرآن كريم حق داستان را اداء نموده آنچه حقيقت داشته بيان فرموده
است.
پس جمله(قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما
لَبِثُوا) مشعر به اين است كه مدتى را كه در آيه قبلى براى لبث اصحاب كهف بيان
نموده نزد مردم مسلم نبوده، لذا رسول خدا 6