نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 374
روايت هم خود دليل قاطع و ثابت است بر اينكه
عدد اصحاب كهف هفت نفر بوده، و هشتمى آنان سگشان بوده است[1].
و در مجمع البيان در ذيل خلاصهاى از كلام ابى على فارسى گفته: و اما
كسى كه گفته اين واو، واو ثمانيه است، و استدلال كرده به آيه:(حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها) كه چون درهاى بهشت هشت عدد است لذا واو آورده سخنى است كه علماى نحو
معنايش را نمىفهمند، و از نظر علمى اعتبارى ندارد[2].
(قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ
إِلَّا قَلِيلٌ ...).
در اين جمله به رسول خدا 6 فرمان مىدهد كه در باره عدد اصحاب كهف
صحيحترين نظريه را اعلام بدارد و آن اين است كه خدا به عدد آنان داناتر است. در
كلام سابقش نيز به اين نظريه اشاره كرده، نظير اينكه در جملهاى كه از محاوره آنان
حكايت كرده بود، و آن را كلامى صحيح هم دانسته بود يكى گفته بود: چه قدر خوابيدند؟
گفتند:(لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ) و در آخر حكايت كرده كه گفتند، پروردگارتان بهتر مىداند كه چقدر
خوابيديد؟ با اين حال در كلام دلالتى است بر اينكه بعضى از كسانى كه با رسول خدا
6 مخاطب به اين خطاب يعنى خطاب(رَبِّي أَعْلَمُ
بِعِدَّتِهِمْ) بودند اطلاعى از عدد آنان داشتهاند،
چون در اين كلام فرموده: (ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا
قَلِيلٌ)- نمىداند آن را مگر عدهاى اندك و نفرموده: لا يعلمهم
الا قليل چون ميان ما و لا فرق است اولى نفى حال را
افاده مىكند و در نتيجه استثناء الا قليل بعد از آن اثبات در حال را
مىرساند.
و از اين كلام چنين به نظر مىآيد كه آن عده كمى كه قضيه را
مىدانستند از اهل كتاب بودهاند.
كوتاه سخن، مفاد كلام اين است: سه قولى كه در باره عدد اصحاب كهف
ارائه شد در عهد رسول خدا 6 معروف بوده، و بنا بر اين، اينكه در جمله (سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ) ...- به زودى
مىگويند سه نفر بودهاند كه مىفهماند در آينده اين نظريه ارائه مىشود،
همچنين دو نظريه ديگر در صورتى كه عطف به مدخول سين در:
سيقولون باشند آينده نزديك به زمان نزول اين آيات و يا نزديك به زمان وقوع
حادثه را مىرساند- دقت