responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 365

مى‌نمودند خود را به اختيار گرفتار كفر و شرك نموده و عذرشان موجه نمى‌شد (آرى ناچارى و اضطرار به اختيار منافاتى با اختيار ندارد مثلا كسى كه خود را به اختيار از هواپيما پرتاب مى‌كند ديگر در بين زمين و آسمان اختيارى ندارد، نه مى‌تواند برگردد و نه مى‌تواند از سقوط و متلاشى شدن خود جلوگيرى كند ولى اين نتوانستن رفع ملامت از او نمى‌كند).

البته ديگران هم جوابهاى ديگرى از اين اشكال داده‌اند كه قانع كننده نيست، مثلا يكى‌[1] گفته: اكراه بر كفر گاهى سبب مى‌شود شيطان آدمى را به تدريج استدراج نموده و نظر او را برگرداند و راستى به كفر معتقدش كند، و در اين اعتقاد باطل پا بر جايش سازد.

و ليكن اين جواب صحيح نيست، براى اينكه اگر چنين خوفى بود مى‌بايست بفرمايد:

و يخاف عليكم ان لا تفلحوا ابدا يعنى در اين صورت ترس آن هست كه هرگز رستگار نشويد، نه اينكه بطور قطع بفرمايد هرگز رستگار نمى‌شويد.

بعضى‌[2] ديگر از اشكال اينطور جواب داده‌اند كه ممكن است منظور اين باشد كه كفار از راه دوستى و خواهش شما را به دين خود برگردانند. ولى سياق با اين توجيه سازگارى ندارد.

بعضى‌[3] ديگر جواب داده‌اند كه ممكن است در آن روز تقيه جائز نبوده، و به هيچ وجه كسى نمى‌توانسته اظهار كفر كند، قهرا در چنين فرضى عود به ملت كفر هر چند تقيتا باشد عدم فلاح ابدى را مستلزم است، اين جواب نيز ناتمام است، براى اينكه دليلى بر آن نيست و صرف احتمال، كافى در رفع اشكال نمى‌باشد.

و سياق محاوره‌اى كه از ايشان حكايت شده يعنى از جمله‌(قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ)- تا آخر دو آيه- سياق عجيبى است كه از كمال محبتشان به يكديگر در راه خداى تعالى و برادريشان در دين و مساواتشان در بين يكديگر و خيرخواهى و اشفاق نسبت به هم خبر مى‌دهد.

همانطور كه قبلا هم گفتگويش گذشت در جمله‌(رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ) بر موقفى از توحيد اشاره كرده‌اند كه نسبت به صاحبان و گويندگان جمله‌(لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ) رفيع‌تر و كامل‌تر است.

و اما برادرى و مواساتشان از اينجا فهميده مى‌شود كه يكى از ايشان وقتى مى‌خواهد پيشنهاد كند كه كسى را بفرستيم شهر به يكى از رفقايش نمى‌گويد تو برخيز برو، مى‌گويد


[1] روح المعانى، ج 15، ص 232.

[2] ( 2 و 3) مجمع البيان، ج 6، ص 457.

[3] ( 2 و 3) مجمع البيان، ج 6، ص 457.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 365
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست