نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 356
مىشود، (چه بسيار مواقع كه قلب دچار ترس
مىشود، ولى انسان فرار نمىكند و چه بسيار مىشود كه بدون ترس بايد فرار كرد).
آرى، مكروهى كه بنا است برسد بايد از آن بر حذر بود يعنى بايد فرار كرد، چه اينكه
ترسى در دل ايجاد شده باشد و يا نشده باشد.
پس اينكه فرار را از ترس و رعب جلوتر آورده از باب تقديم مسبب بر سبب
نيست، بلكه از باب تقديم حكم خوف است، بر حكم رعب، چون خوف و رعب دو حالت متغاير
قلبى هستند، و اگر به جاى كلمه رعب كلمه خوف را به كار
مىبرد حق كلام اين مىشد كه جمله دومى را اول و اولى را دوم بياورد يعنى
بفرمايد: لملئت منهم خوفا و لوليت منهم فرارا . و اما بنا بر آنچه ما
گفتيم هر چند خوف و رعب- هر دو اثر اطلاع يافتن بر منظرهاى وحشتناك است ليكن
بليغتر و بهتر است، زيرا كلمه فرار دلالتش بر اين معنا روشنتر از كلمه مملو شدن
از رعب است.
[بيان غايت و هدف از بعث (بيدار كردن) اصحاب كهف و اشاره به همانند
بودن خواب آنان و مرگ اهل دنيا]
كلمه يتساءلوا از مصدر تسائل است كه به معنى پرسش عدهاى
از يكديگر است، و كلمه و رق - به فتحه حرف اول و كسره حرف دوم- به
معناى پول است، بعضى[1] گفتهاند
به معناى پول نقره است، چه سكهدار باشد و چه بى سكه. و معناى جمله(إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ)،
اگر اطلاع يافتند بر شما و يا: اگر ظفر يافتند بر شما مىباشد.
و اشاره به كذلك اشاره به خواباندن اصحاب كهف به صورتى
است كه آيات سابق بيان نمود، يعنى همانطور كه نام بردگان را روزگارى طولانى به آن
صورت عجيب و مدهش كه خود يكى از آيات ما به شمار مىرود خوابانديم همانطور ايشان
را مبعوث مىكنيم، و بيدار مىسازيم تا از يكديگر پرسش كنند.
اين تشبيه و همچنين اينكه پرسش از يكديگر را هدف بيدار كردن قرار
داده با در نظر گرفتن دعائى كه در هنگام ورودشان به غار كردند، و بلافاصله به خواب
رفتند، خود دليل بر اين است كه اصحاب كهف براى اين از خواب بيدار شدند، تا پس از
پرسش از يكديگر حقيقت امر بر ايشان مكشوف گردد، و اصلا به خواب رفتنشان در اين مدت
طولانى براى همين بوده. آرى، اصحاب كهف مردمى بودند كه كفر بر جامعهشان استيلاء
يافته بود، و باطل در ميان آنان غلبه كرده بود، و زورگويى اقوياء از هر سو مردم را
احاطه كرده، سپاه ياس و نوميدى از ظهور كلمه حق و آزاد شدن اهل دين بر دلهاى آنان
يورش برده بود. حوصلهها از طول