responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 281

ايمان نمى‌آوريم‌(حَتَّى تَفْجُرَ) تا آنكه بشكافى‌(لَنا مِنَ الْأَرْضِ) براى ما از زمين مكه با همه كم‌آبيش ينبوعا چشمه آبى كه آبش خشك نشود او تكون- اعجازا- لك تا اينكه به عنوان معجزه براى تو بوده باشد(جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ) باغى از خرما و انگور كه در آن نهرها جارى سازى خلالها در وسط آن بهشت تفجيرا جارى ساختنى‌(أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ) و يا آسمان را فرو ريزى همانطور كه خودت (در سخنانت) ادعا كردى.

(اين جمله اشاره است به حكايت كلام خدا كه فرموده بود:(أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ)[1] و از همين جا فهميده مى‌شود كه سوره اسرى بعد از سوره سبأ نازل شده)(عَلَيْنا كِسَفاً) يا آسمان را بر سر ما قطعه قطعه فرو ريزى‌(أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا) و يا خدا و ملائكه را در مقابل چشم ما حاضر كنى تا آنها را ببينيم‌(أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ) و يا خانه‌اى از طلا داشته باشى‌(أَوْ تَرْقى‌ فِي السَّماءِ) و يا به آسمان بالا روى‌(وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ) و هرگز به بالا رفتنت ايمان نياوريم (حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا) تا آنكه بر ما نازل كنى‌(كِتاباً نَقْرَؤُهُ) كتابى را كه بخوانيم.

[تحقق بخشيدن به پيشنهاد مشركين، در شان پيامبر 6 نه به عنوان يك فرد بشرى و نه به عنوان پيامبر الهى، نيست‌]

(قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا).

در اين جمله رسول خدا 6 را فرمان مى‌دهد تا از معجزات پيشنهادى ايشان پاسخ گفته ايشان را بر جهل و لجاجتشان آگاهى دهد، لجاجتى كه بر هيچ عاقلى پوشيده نيست، زيرا ايشان كارهاى بس بزرگى را پيشنهاد و از رسول خدا 6 توقع مى‌كنند كه بيشتر آنها از تحت قدرت او خارج است و جز قدرت غيبى الهى كسى ياراى آنها را ندارد، حتى برخى از آنها كه اصلا محال بالذات است مانند آوردن خدا و ملائكه در برابر چشم ايشان و به اين هم قناعت نكردند، اى كاش مى‌گفتند: ما ايمان نمى‌آوريم تا آنكه از خدايت درخواست كنى كه چنين و چنان كند و اين امور غير معقول و غير ممكن را از خدا مى‌خواستند، ولى اين چنين نگفتند، بلكه گفتند ما به تو ايمان نمى‌آوريم مگر وقتى كه تو خودت نهر و چشمه جارى سازى و چه كنى و چه كنى.

اگر منظورشان اين بوده كه آن جناب به اين عنوان كه يك فرد از افراد بشر است اين كارها را انجام دهد كه زهى نفهمى، زيرا بشر كجا و چنين قدرت مطلقه و غير متناهى و محيط حتى بر محالات ذاتى كجا؟ و اگر مقصودشان اين بوده كه آن جناب از اين جهت كه مدعى رسالت است چنين كارهايى را بكند كه زهى لجاجت، زيرا رسالت كجا چنين‌


[1] سوره سبأ، آيه 9.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 281
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست