نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 279
و از اين معنا برمىآيد كه اولا مراد از(بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ) آن
روح الهى است كه كلمه القاء شده به رسول خدا 6 بوده و همان حقيقتى است كه آيه(وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا)[1] به آن
اشاره مىكند.
و ثانيا اينكه مراد از وكيل، وكيل مطالبه و برگرداندن آن چيزى است كه
خدا گرفته است، نه وكيل در حفظ قرآن و تلاوت آن كه بعضى[2]
از مفسرين پنداشتهاند، و معلوم است كه اين تفسير مبنى بر اين است كه مراد از(بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ) قرآن باشد، نه روح كه آورنده آن است، و حال آنكه جلوتر گفتيم مراد
از آن روح است.
كلمه الا استثناء از جملهاى است كه به خاطر دلالت سياق
حذف شده و تقدير كلام چنين بوده: تو به آنچه اختصاص يافتى اختصاص نيافتى و آن
موهبتى كه به تو عطا شد كه عبارت از نازل شدن روح و ملازمتش با تو است به تو
اختصاص ندادند مگر به عنوان رحمتى از پروردگارت، آن گاه آن رحمت را تعليل نموده و
فرموده: (إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً)-
همانا فضل او بر تو بسيار بزرگ است و معلوم است كه اين جمله در مقام منت
نهادن بر رسول خدا 6 است.
كلمه ظهير به معناى كمك كار و ماخوذ از ظهر است مانند كلمه رئيس كه
ماخوذ از رأس است، و كلمه بمثله از باب به كار بردن اسم
ظاهر در جاى مضمر است، و ضمير آن به قرآن برمىگردد.
در اين آيه به روشنى و صراحت تحدى شده است، و ظهور در اين دارد كه به
تمامى خصوصيات قرآن و صفات كمالى كه از نظر لفظ و معنا دارد تحدى شده، نه تنها به
فصاحت و بلاغت لفظ آن، زيرا اگر منظور معجزه بودن لفظ آن بود ديگر معنا نداشت كه
همه جن و انس را دخالت دهد، بلكه بايد مىفرمود: اگر همه عرب جمع شوند نمىتوانند
به مثل آن بياورند.
علاوه بر اين ظاهر آيه مىرساند كه تحدى مزبور مدت معينى ندارد، به
شهادت اينكه مىبينيم در اين عصر هم كه اثرى از فصحا و بلغاى آن روز عرب نمانده
قرآن بر اعجاز باقى
[1] اين چنين وحى نموديم به تو روحى از امر خود را. سوره شورى،
آيه 54.