نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 270
بنا بر اين موجودات از اين جهت كه مخلوق
اويند افعال او هستند، افعالى كه با هستى خود و صفات هستى خود هستى خداى را حكايت
مىكنند، صفات علياى او را نشان مىدهند، و اينكه گفتيم فعل هميشه هم سنخ فاعل است
همين معنا است نه اينكه فعل واجد هويت فاعل بوده و مانند حقيقت ذات او باشد، زيرا
اين حرف با بداهت و ضرورت مخالف است.
[بيان آيات]
[معناى روح و مراد از امر خدا و توضيح
اينكه روح از امر خدا است]
كلمه روح به طورى كه در لغت معرفى شده به معناى مبدأ حيات
است كه جاندار به وسيله آن قادر بر احساس و حركت ارادى مىشود و به لفظ
روح هم ضمير مذكر بر مىگردد و هم مؤنث و چه بسا در استعمال اين كلمه جواز
صادر شده كه مجازا در امورى كه به وسيله آنها آثار نيك و مطلوبى ظاهر مىشود اطلاق
بكنند، چنان كه علم را حيات نفوس مىگويند چنانچه خداى تعالى هم فرمود:(أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ)[1] كه مقصود از آن زنده كردن، هدايت نمودن به سوى ايمان است، و در آيه
شريفه(يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ)[2] هم از همين باب جمعى روح را به وحى تفسير كردهاند و همچنين آيه(وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ
أَمْرِنا)[3] كه مراد از آن قرآن است كه آن نيز وحى است، و گفتهاند كه اگر خدا
قرآن و وحى را روح ناميده از اين باب بوده كه نفوس مرده به وسيله آن حيات و زندگى
مىيابند هم چنان كه روح معروف مايه حيات جسدهاى مرده است.
و به هر حال كلمه روح در بسيارى از آيات مكى و مدنى
تكرار شده، و در همه جا به اين معنايى كه در جانداران مىيابيم و مبدأ حيات و منشا
احساس و حركت ارادى است نيامده، مثلا يك جا فرمود:(يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا)[4] و
نيز فرموده(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ
رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ)[5] كه بدون ترديد مراد از آن در اين دو آيه غير روح حيوانى و غير
ملائكه است، و قبلا هم روايتى از على (ع) نقل كرديم كه آن جناب به آيه(يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى
مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ)[6] استدلال فرموده بود بر اينكه روح