responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 264

[بيان اينكه سعادت و شقاوت ضرورى و تغيير ناپذير نيست و اكتسابى و از آثار اعتقادات و اعمال انسان مى‌باشد]

و اينكه بعضى گفته‌اند سعادت و شقاوت دو امر ذاتى است كه هرگز از ذات تخلف نمى‌پذيرد، و مانند جفت بودن عدد چهار و فرد بودن عدد سه است، و يا اينكه گفته‌اند مساله سعادت و شقاوت مربوط به قضاء مقرر شده ازلى است، و مساله دعوت براى اتمام حجت است هم چنان كه فرمود:(لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‌ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ)[1] نه اينكه شقى را از شقاوت برگرداند و به اميد اين باشد كه كسى از آنچه در ازل برايش نوشته شده دست بردارد، زيرا آنچه كه نوشته شده، نوشته شده است و ديگر قابل تحول نيست، حرف غلطى است.

و جوابش همان اتمام حجتى است كه خود اعتراف كردند، زيرا همين آيه شريفه مى‌رساند كه سعادت براى سعيد و شقاوت براى شقى ضرورى و غير قابل تغيير نيست، آرى اگر از لوازم ذات بودند ديگر براى رساندن لازمه ذات به ذات، حاجت و نيازى به حجيت نبود، چون ذاتيات دليل و حجت‌بردار نيستند، و همچنين اگر سعادت و شقاوت به قضاى حتمى لازم ذات شده باشند نه اينكه خود لازمه ذات باشند باز هم اتمام حجت لغو بود، بلكه حجت به نفع مردم و عليه خداى تعالى مى‌بود، چون او بود كه شقى را شقى خلق كرد و يا شقاوت را برايش نوشت، پس همين كه مى‌بينيم خداى تعالى عليه خلق اقامه حجت مى‌كند، بايد بفهميم كه هيچيك از سعادت و شقاوت ضرورى و لازمه ذات كسى نيست، بلكه از آثار اعمال نيك و بد او و اعتقادات حق و باطل اوست.

علاوه بر اين ما مى‌بينيم كه انسان به حكم فطرتش (نه به سفارش غير) براى رسيدن به مقاصدش به تعليم و تعلم و تربيت و انذار و تبشير و وعد و وعيد و امر و نهى و امثال آن دست مى‌زند، و اين خود روشن‌ترين دليل است بر اينكه انسان بالفطرة خود را مجبور به يكى از دو سرنوشت سعادت و شقاوت نمى‌داند، بلكه خود را همواره در سر اين دو راه متحير مى‌بيند، و احساس مى‌كند كه انتخاب هر يك كه بخواهد در اختيار و قدرت اوست، و نيز احساس مى‌كند كه هر يك از آن دو را اختيار كند پاداشى مناسب آن خواهد داشت هم چنان كه خداى تعالى هم فرموده‌(وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى‌ ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‌)[2].

تا اينجا به يك نوع ارتباط اشاره شد كه عبارت بود از ارتباط ميان اعمال و اخلاق و ذات در اين ميان يك نوع ارتباط ديگرى است كه در ميان اعمال و ملكات‌


[1] سوره انفال، آيه 42.

[2] و اين كه نيست مر آدمى را مگر جزاى آنچه خود سعى كرده و اين كه سعى خود را زود باشد كه در صحراى محشر ببيند پس جزا داده شود به آن سعى جزاى تمام. سوره نجم، آيه 39- 41.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 264
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست