نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 235
مىشود.
و نيز در همان كتاب از اسماعيل بن همام از حضرت صادق (ع) نقل مىكند
كه در قول خداوند تعالى(يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ
بِإِمامِهِمْ) فرمود: چون روز قيامت شود خداوند
مىفرمايد: آيا عدالت از پروردگارشان نيست اينكه بگويد: هر قومى دنبال هر كسى
بودهاند بروند. مىگويند بلى عدالت است پس گفته مىشود از هم جدا شويد، پس جدا
مىشوند[1].
مؤلف: در اين روايت تاييد است در آنچه ما گفتيم مراد از (دعوت به
امام) در آيه احضار مردم است با امام خودشان و دعوت به معناى نداى با اسم نيست و
روايات در معانى گذشته زياد است.
در تفسير قمى در قول خداوند(وَ لا
يُظْلَمُونَ فَتِيلًا) گفته: فتيل
پوستهاى است نازك كه روى هسته خرما را پوشانده[2].
و در تفسير عياشى از مثنى از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت ابو
بصير از آن جناب پرسيد در حالى كه من مىشنيدم كه چه مىفرمائيد در باره مردى كه
صد هزار درهم داشت همهساله با خود مىگفت امسال به زيارت حج مىروم- امسال به
زيارت حج مىروم و نرفت تا مرد و به حج اسلام موفق نشد!. فرمود اى ابا بصير مگر
نشنيدى كلام خداى را كه مىفرمايد؟(مَنْ كانَ فِي
هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا)؟ و مگر نمىدانى كه مقصود از كورى در دنيا كورى نسبت به واجبى از
واجبات خدا است[3].