خسوف قمر به معناى پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه
است، و اگر گفته شود: خسف اللَّه به الأرض معنايش اين است كه خداوند
او را در زمين پوشانيد و كلمه حاصب به طورى كه در مجمع البيان آمده به
معناى بادى است كه از شدت، سنگريزهها را از جاى بكند[1]
و بعضى[2]
گفتهاند: حاصب به معناى باد كشندهاى است كه در بيابان برخيزد، به
خلاف (قاصف) كه به معناى باد كشنده در دريا (يعنى طوفان) است.
[آيا در خشكى تضمينى و تامينى از گرفتارىها داريد كه از خدا اعراض
مىكنيد]
استفهامى كه در آيه آمده، استفهام توبيخ است، خداى سبحان ايشان را بر
اين معنا كه تا در خشكى هستند از دعوتش اعراض مىكنند توبيخ و سرزنش مىفرمايد،
چون بشر در خشكى هم هيچ مامن و پناهگاهى كه او را از حوادث كشنده حفظ كند ندارد،
هم چنان كه هيچ مامنى از غرق و هلاكت در دريا ندارد، زيرا نمىداند چه حوادثى در
دريا و يا بيابان در انتظار او است، و به همين جهت در هر آنى احتمال مىدهد كه
خداوند زمين زير پاى او را فرو ببرد و يا تند بادى بفرستد، و او را هلاك كند، و
كسى را هم كه شدت و بلا را از ايشان دور كرده و سلامتى و امنيت قبلى را برگرداند،
ندارند.
كلمه قصف به معناى شكستن و خرد كردن شديد است، و
قاصف به معناى بادى است كه كشتىها و ساختمانها را در هم مىشكند.
بعضى ديگر گفتهاند: به معناى بادهاى كشنده دريا است، و كلمه
تبيع به معناى تابع است، و ضمير فيه به بحر (دريا)
و ضمير به به غرق يا به ارسال و يا به اعتبار ما وقع به
هر دو بر مىگردد، و براى هر يك از اين احتمالات قائلى هم هست، و آيه شريفه تتمه
توبيخ قبل است.
و معنايش اين است كه آيا شما ايمن از اين هستيد كه هيچوقت دچار غرق
دريا نگرديد؟ و يا ايمنيد از اينكه بار ديگر گذارتان به دريا نيفتد؟ تا خداوند از
بادهاى شكننده و