نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 202
و نصارى و مجوس سازند (نقل از قتاده).
و يا گفتهاند[1]: هر مال
حرام و فرج حرامى مورد شركت شيطان است (نقل از كلبى) و يا گفتهاند: مراد از
اولادى كه شيطان از او سهم داشته باشد، اولادى است كه نام بتپرستان را داشته باشد
چون عبد شمس و عبد الحارث و امثال آنها، و يا گفتهاند: مقصود از فرزندى كه شيطان
در آن سهيم است فرزندى است كه عرب زنده به گور كرده بود (ايضا نقل از ابن عباس) و
يا گفتهاند[2]:
مشاركت شيطان در اموال اين است كه وادار سازد اموال را به صورت گوسفند و شتر
در آورده و براى بتها و خدايان خيالى خود قربانى كنند (نقل از ضحاك) و همچنين وجوه
و اقوال ديگرى كه از علماى تفسير روايت شده.
(وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً) يعنى شيطان به ايشان وعده نمىدهد مگر وعده دروغين و گول زننده به
اين معنا كه خطا را در نظرشان صواب و باطل را به صورت حق جلوه مىدهد، بنا بر اين
كلمه غرور مصدر به معناى اسم فاعل است.
مراد از عبادى (بندگان من) اعم از مخلصين است كه خود
ابليس آنها را استثناء كرد و گفت الا قليلا پس مقصود عموم مردم است، و
باقى مىماند براى شيطان غاوين كه عبارتند از كسانى كه هدف را گم كردهاند، هم
چنان كه در جاى ديگر فرموده(إِنَّ عِبادِي
لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ)[3].
و اضافه عباد به ى به منظور احترام به
بندگان است.
و اينكه فرمود:(وَ كَفى
بِرَبِّكَ وَكِيلًا) معنايش اين است كه خدا بس
است براى قيام بر اراده نفوس و اعمال ايشان، و براى نگهدارى منافع ايشان و سرپرستى
امور ايشان، زيرا كلمه وكيل به معناى متكفل شدن بر امور ديگرى است كه قائم مقام او
در تدبير امور و گرداندن چرخ زندگى اوست.
از همين جا معلوم مىشود اينكه مراد از اين كلمه، وكالت خاص الهى است
كه مخصوص به غير غاوين است، و در گذشته بحثهاى مختلفى پيرامون سجده بر آدم گذشت كه
به درد اين مقام هم مىخورد، مانند سوره بقره، و اعراف و حجر.