نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 175
بتپرستانند، كه همواره در جستجوى وسيلهاى
به درگاه خدا هستند، و رحمت او را اميدوار، و از عذاب او بيمناكند.
و مساله گرفتاريها و هلاكتها و عذابها همه به دست خداى تعالى است، و
او در كتاب خود نوشته كه هر قريهاى را قبل از روز قيامت هلاك كند، و يا به عذاب
شديدى مبتلا سازد، در بين امتهاى گذشته هم همين معنا را اعمال كرده، براى هر امتى
آيات و معجزات خود را مىفرستاده و چون كفر مىورزيدند و آن را تكذيب مىكردند
دنبالش عذاب انقراض آور را مىفرستاده ولى در امت آخرين از آوردن آن معجزات كه
دنبالش عذاب استيصال است خوددارى كرد.
آرى خداوند چنين خواست كه رفتار ايشان را با هلاكت تلافى نكند، چيزى
كه هست اصل فساد در ميان آنان رو به پيشرفت است، و به زودى شيطان همهشان را گمراه
مىكند، آن وقت است كه وعده خدا در باره آنان محقق گشته و خدا هلاكشان مىسازد، و
اين امرى است شدنى.
[استدلال بر نفى الوهيت خدايان مشركين به اينكه لازمه ربوبيت،
داشتن قدرت بر رساندن سود و دفع ضرر است]
(قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا
يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا) كلمه زعم كه حرف اول آن به هر سه حركت خوانده مىشود به
معناى مطلق اعتقاد است، ليكن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده، و به همين جهت از
ابن عباس نقل مىكنند كه گفته: هر جا كلمه زعم در قرآن آمده به معناى
دروغ است.
كلمه: دعاء و نداء به يك معنا است، با اين
تفاوت كه نداء در جايى است كه خواندن مستلزم صدا و آواز هم باشد، و ليكن دعاء اعم
است، حتى در جايى هم كه دعوت و خواندنى به اشاره و يا غير آن صورت گيرد استعمال
مىشود.
و بعضى[1] ها در فرق
ميان آن دو گفتهاند كه نداء خواندنى را گويند كه اسم خوانده شده، به
زبان آورده نشود (مثل اينكه در فارسى هم كسى را كه مىخواهند صدا بزنند مىگويند:
آهاى) و تنها حروف نداء يعنى- يا- و- ايا- و يا امثال آنها به كار رود، به خلاف
دعاء كه به معناى صدا زدنى است كه اسم شخص خوانده شده هم برده شود، مثلا گفته
شود اى حسن .
اين آيه بر نفى الوهيت خدايان مشركين از اين راه استدلال مىكند كه
آن ربى كه مستحق پرستش است ربى است كه قادر بر رساندن منفعت و دفع ضرر باشد، چون
داشتن چنين قدرتى لازمه ربوبيت است.