يعنى وقتى از استبعادشان جواب دهى آن وقت خواهند گفت: كيست كه ما را
از صورت گرد و غبار دوباره به صورت انسان اولى در آورد؟ در پاسخ بگو: خداى سبحان،
و آن وقت از ميان اوصاف خدا آن وصف را برايشان بيان كن كه در از بين بردن
استبعادشان مؤثرتر باشد و ديگر جايى براى آن باقى نگذارد، و آن وصف اين است
كه: خدا همان كسى است كه در مرتبه اول شما را خلق كرد در حالى كه آن روز
استخوان پوسيده هم نبوديد .
پس اگر به جاى بگو خدا فرمود: بگو آن كس كه
... براى اين بود كه با ذكر مثال امكان بعث را اثبات نموده استبعاد منكرين
را از بين ببرد.
راغب در مفردات مىگويد انغاض به اين معنا است كه كسى سر
خود را با حالت غرور و خودخواهى در مقابل ديگرى تكان دهد[1]،
پس بنا به گفته راغب معنا چنين مىشود:
و چون حجت خود را به گوششان برسانى و قدرت خداى را بر هر چيز و
همچنين بر خلقت اولشان يادآورى كنى تازه سرهاشان را از باب مسخره كردن تكان خواهند
داد و خواهند گفت:
اين قيامت كى است؟! بگو شايد نزديك باشد، چون امرى است كه بر همه
پوشيده است و راهى به سوى علم بدان نيست و از غيبهايى است كه جز خدا كسى
نمىداند، و ليكن اوصافش معلوم است، چون خداوند آن اوصاف را بيان كرده، و لذا در
آيه بعدى به جاى آنكه وقت قيامت را بيان كند اوصاف آن را بيان مىفرمايد و چنين
ادامه مىدهد:(يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ
...).
كلمه يوم از اين نظر منصوب است كه ظرف و مفعول قيد فعلى
است كه در تقدير است، و تقديرش و تبعثون يوم فلان است، و مقصود از
دعوت در اين آيه، آن نداى غيبى است كه همه را زنده مىكند، و استجابت خلق هم همان
قبول دعوت الهى و زنده شدن است، و اينكه فرمود: بحمده حال است از
فاعل تستجيبون يعنى استجابت مىكنيد در حالى كه سرگرم حمد خدائيد، و
زنده شدن و دوباره به وجود آمدن را فعل نيكى از خدا مىدانيد فعلى كه فاعلش بايد
حمد و ثنا شود، زيرا آن روز روزى است كه حقايق برايتان مكشوف مىشود، و روشن
مىگردد كه در حكمت الهى واجب بود مردم دوباره زنده شوند و