نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 148
دارد كه ساحت عظمت خدا آن را تحمل نمىكند،
و آن اين است كه ملك خدا در معرض تهاجم غير قرار بگيرد، و اصولا ملكش ملكى باشد كه
به حسب طبع قابل سلب بوده و انتقالش به غير، ممكن باشد.
كلمه تعالى به معناى نهايت درجه علو است، و به همين جهت
مفعول مطلق يعنى علوا با وصف كبيرا توصيف شده، و به كلام
معناى تعالى تعاليا داده، اين آيه خداى تعالى را از آنچه كه مشركين در
بارهاش گفتهاند و خدايان ديگرى در مقابل او پنداشتهاند و ملك او را قابل زوال
دانستهاند منزه مىدارد.
اين آيه و ما قبلش هر چند كه مانند آيه(وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ)[1] در
مقام تعظيم و تنزيه خدا قرار دارد و ليكن در عين حال به وجهى به درد حجت قبلى نيز
مىخورد، و تقريبا مقدمهاى را مىماند كه حجت نامبرده را يعنى جمله(لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ) را تكميل مىكند، چه حجت مزبور به اصطلاح منطق يك قياس استثنايى
است، و آنكه به منزله استثناء است مساله تسبيح موجودات براى خداى سبحان است كه آيه
مورد بحث متضمن آن است، و صورت اين قياس چنين است، اگر چنانچه با خداى تعالى
خدايان ديگرى هم مىبود، هر آينه ملك و سلطنتش در معرض نزاع و هجوم قرار مىگرفت و
ليكن ملك آسمانها و زمين و هر چه كه در آنها است خداى را از بودن آلهه ديگر منزه
مىدارد، و شهادت مىدهد بر اينكه خداوند در ملك شريكى ندارد، و جز از خود او آغاز
نشده، و جز به سوى خود او منتهى نمىشود، و جز به ذات او متقوم نيست، و از در خضوع
جز او را سجده نمىكند، پس معلوم مىشود كه كسى جز او مالك نبوده و صلاحيت ملك را
ندارد، پس رب ديگرى غير او نيست.
ممكن هم هست كه اين دو آيه يعنى آيه(سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً) و آيه(تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ
...) روى هم معناى استثناى در قياس مزبور را بدهند، و تقدير اين باشد:
اگر با او آلهه ديگرى مىبود حتما در مقام غلبه بر او و عزل او و گرفتن ملك او بر
مىآمدند، و ليكن خداى سبحان را هم ذات فياضش كه قوام هر چيز به او است او را
تنزيه نموده و ربوبيتش را جدا شدنى از او و قابل انتقال به غير او نمىداند و هم
ملك او كه همان