نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 145
و حق بر ايشان روشن شود.
(وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً)- يعنى اين عوض كردنها سرانجام اثرى جز روىگردانى بيشتر از اين
راهنماييها اثرى نبخشيد.
در اين آيه شريفه التفاتى به كار رفته، اول سياق كلام سياق خطاب بود
بعدا موضع غيبت به خود گرفت تا اين معنا را بفهماند كه اينان بعد از آنكه كارشان
بدينجا كشيد ديگر قابل خطاب و تكلم نيستند.
[با اينكه ثمره تصريف آيات ازدياد نفرت كفار بوده، حكمت نزول آيات
چه بوده است؟]
در مجمع البيان مىگويد: اگر بگويى وقتى خدا مىدانست كه ثمره
تصريف آيات همان زياد شدن نفرت مردم است، ديگر چرا اين آيات را نازل كرد و حكمت آن
چه بود؟ .
بعضى در پاسخ اين اشكال گفتهاند كه حكمتش اين بوده كه حجت را برطرف
تمام نموده و در اظهار دلائل و فراهم نمودن زمينه براى تكليف، جاى عذرى باقى
نگذارد، علاوه بر اين نازل شدن و نشدنش نسبت به همه مساوى نبود، بلكه براى عدهاى
فرق داشت زيرا عدهاى با نازل شدن اين آيات اصلاح مىشوند، همينها هم كه از ايمان
فرار مىكنند فسادهاى بزرگترى را به راه مىانداختند، پس حكمت اقتضا كرد كه اين
معانى در همين آيات نازل شود، و اگر موقع ديدن آيات و دلائل، نفور خود را زياد
كردند از اين جهت بود كه آنها اين آيات را شبهه و حيله مىپنداشتند، و
نمىتوانستند در باره آنها درست فكر كنند[1].
و اينكه گفت همينها هم كه از ايمان فرار مىكنند فسادهاى
بزرگترى به راه مىانداختند بىاشكال نيست، زيرا زياد شدن نفور ايشان ايشان
را به جحود و لجبازى و دشمنى با حق و جلوگيرى از پيشرفت آن، وادار مىكرد و در باب
دعوت چه فسادى بزرگتر از اين!.
و ليكن اين را هم بايد دانست كه كفر و لجبازى و نفور از حق، و دشمنى
با آن، همين طور كه صاحبان خود را آزار نموده و ايشان را به هلاكت سوق مىدهد به
همان اندازه به نفع صاحبان ايمان و راضيان از رضاى خدا و تسليم شدگان در برابر حق
تمام مىشود، زيرا اگر براى اين صفات نيك و خصال ستوده مقابلهايى پيدا نمىشد
واقعيت قدر آنها معلوم نمىگرديد (دقت فرمائيد) پس حكمت اقتضا مىكرد كه حجت تمام
شود، و همچنين در تماميت خود رو به ازدياد رود تا از افراد شقى تمامى آن شقاوتى را
كه در طاقت و وسعش هست بيرون افكنده و افراد سعيد هم با مساعى مختلف خود درجاتى
مقابل دركات اشقياء طى