نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 120
اخلاقى و شرافت انسانى را كنار گذاشته افراد
را در هر چيز كه ميل داشته باشند و در هر عملى- هر چه هم كه شنيع باشد- آزاد
گذاشتهاند و گذشته از بعضى شرائط جزئى كه در پارهاى موارد مخصوص، اعتبار
كردهاند ديگر هيچ اعتنايى به آثار سوء اين آزادى بىقيد و شرط افراد ندارند، و
قوانين اجتماعى را هم بر طبق خواسته اكثر مردم تدوين مىكنند.
نتيجه چنين تمدنى اشاعه فحشاء ميان مردان و زنان شده و حتى تا داخل
خانهها در ميان مردان صاحب زن و زنان صاحب شوهر و حتى نسبت به محارم سرايت نموده
و شايد ديگر كسى ديده نشود كه از آثار شوم اين تمدن، سالم مانده باشد، بلكه به
سرعت اكثريت را با خود همراه كرده است، و يكى از آثار شومش اين است كه صفات
كريمهاى كه هر انسان طبيعى، متصف بدان است و آن را براى خود مىپسندد و همه آنها
از قبيل عفت و غيرت و حياء آدمى را به سنت ازدواج سوق مىدهد، رفته رفته ضعيف گشته
است، تا آنجا كه بعضى از فضائل مسخره شده است، و اگر نقل پارهاى از كارهاى زشت
خودش شنيع و زشت نبود، و اگر بحث ما قرآنى و تفسير نبود آمارى را كه پارهاى از
جرايد منتشر كردهاند اينجا نقل مىكرديم تا مدعاى ما ثابت گردد، كه آثار شوم اين
تمدن تا چند درصد افراد بشر را آلوده كرده است.
و اما شريعتهاى آسمانى بطورى كه قرآن كريم بدان اشاره مىكند و
تفسير آيات آن در سوره انعام آيه 151 تا آيه 153 گذشت، همه از عمل زشت زنا به
شديدترين وجه نهى مىكردهاند، در ميان يهود قدغن بوده، از انجيلها هم برمىآيد
كه در بين نصارى نيز حرام بوده است، در اسلام هم مورد نهى قرار گرفته و جزء گناهان
كبيره شمرده شده است، و البته حرمتش در محارم چون مادر و دختر و خواهر و عمه و
خاله شديدتر است، و همچنين در صورت احصان يعنى در مورد مردى كه زن داشته و زنى كه
شوهر داشته باشد حرمتش بيشتر است و در غير صورت احصان حدود سبكترى دارد مثلا اگر
بار اول باشد صد تازيانه است و در نوبت سوم و چهارم يعنى اگر دو يا سه بار حد
خدايى بر او جارى شده باشد و باز هم مرتكب شود حدش اعدام است، و اما در صورت محصنه
بودن در همان نوبت اول بايد سنگسار شود.
و در آيه مورد بحث، به حكمت حرمت آن اشاره نموده و در ضمن نهى از آن،
فرموده به زنا نزديك نشويد كه آن فاحشه و راه بدى است اولا آن را
فاحشه خوانده، و در ثانى به راه بد توصيفش كرده كه مراد از آن- و خدا داناتر است-
سبيل بقاء است، هم چنان كه از آيه(أَ إِنَّكُمْ
لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ)[1]
نيز برمىآيد كه مقصود از راه همان راه بقاء نسل
[1] آيا با مردان جفت مىشويد؟ و راه را قطع مىكنيد؟. سوره
عنكبوت، آيه 29.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 120