نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 86
خداى سبحان يگانه
مسئولى است كه، تمامى موجودات، هم به حقيقت معناى سؤال از او چيزى مىخواهند و هم
بعضى از مردم- يعنى مردم با ايمان- به سؤال زبانى از او در خواست مىكنند.
اين نسبت به
سؤال، و اما نسبت به پاسخ خدا و اعطاى او كه به طور مطلق و بدون هيچ قيد و
استثنايى آورده و او را معطى على الاطلاق معرفى نموده كه خود مىتواند دليل بر اين
باشد كه هيچ سؤالى نيست مگر آنكه خداوند در آنجا عطائى دارد، و همين قرينه است بر
اينكه در جمله(وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ) خطاب به نوع
است، هم چنان كه جمله ذيل آيه كه مىفرمايد:(إِنَّ
الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ) مؤيد همين مطلب است.
در نتيجه
معناى آيه اينگونه مىشود كه: هيچ انسانى در رابطه با انسانيتش به هيچ نعمتى محتاج
نمىشود مگر آنكه خداوند آن را بر آورده مىكند حال يا همه آن را، و يا بعضى از آن
را. و خلاصه براى نوع انسان هيچ حاجتى زمين نمىماند هر چند كه ممكن است افرادى از
انسان محتاج بوده و حتى سؤال هم كرده باشند ليكن حاجتشان بر آورده نباشد.
اين معنى را
جمله(أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ)[1] تاييد مىكند. و ما
در تفسير آن گفتيم كه خداى تعالى دعاى دعا كننده خود را رد نمىكند مگر آنكه در
حقيقت دعاء نباشد، و يا اگر دعاء هست، دعاى از خدا نباشد، و يا تنها از خدا نباشد،
و چه بسيار مىشود كه آدمى زبانش با دلش يكسان نبوده و يا دعايش بيهوده گويى است، ولى
نوع انسان دچار هذيان و بيهودهسرايى نمىشود، و هيچگاه مرتكب نفاق و دورويى
نمىگردد، و جز خداى سبحان رب و پروردگار ديگرى نمىشناسد. در نتيجه هر وقت به
حاجتى برخورد، از او به معناى حقيقى كلمه درخواست و سؤال مىكند، و از خود او هم
سؤال مىكند نه از غير او. و لذا مىبينيم تمامى حوائجش بر آورده است، و همه
سؤالاتش داده شده و تمامى دعاهايش مستجاب است.
از آنچه گذشت
روشن گرديد كه كلمه من در جمله(مِنْ
كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ) ابتدائيه است و معنايش اين است كه آنچه كه
خداى تعالى مىدهد از چيزهايى است كه سؤال مىكنند، حال چه همه آنها باشد، و چه
بعضى از آنها.