و اين قول كه
در دو آيه اول بود، و كلمه طيب كه در آيه سوم قرار دارد، چيزى است كه خداى تعالى
ثبات قدم اهل آن را در دنيا و آخرت مترتب بر آن قول دانسته، و اثر آن مىشمرد هم
چنان كه مقابل آن، چيزى است كه گمراهى ظالمان و يا شرك مشركين اثر آن چيز است، و
به اين بيان روشن مىگردد كه، مراد از آن قول همانا كلمه توحيد، و شهادت از روى
حقيقت به يكتايى معبود است.
پس قول به
وحدانيت خدا، و استقامت بر آن، قول حقى است كه داراى اصلى ثابت است، و به همين جهت
از هر تغير و زوال و بطلانى محفوظ مىماند، و آن اصل، خداى، عز اسمه و يا زمينه
حقايق است، و آن اصل داراى شاخههايى است كه بدون هيچ مانع و عايقى از آن ريشه
جوانه مىزند، و آن شاخهها عبارت است از معارف حق فرعى و اخلاق پسنديده و اعمال
صالح، كه، مؤمن، حيات طيبه خود را بوسيله آنها تامين نموده و عالم بشريت و
انسانيت، بوسيله آنها رونق و عمارت واقعى خود را مىيابد، همين معارف و اخلاق و
اعمال هستند كه با سير نظام وجود كه منتهى به ظهور انسان (البته انسان مفطور بر
اعتقاد حق و عمل صالح) مىگردد سازگارى و موافقت دارند و هر چه كه غير اين معارف
باشد از مبدأ عالم، جوانه نزده و با حيات طيبه انسانى و سير نظام وجود سازگار
نيست.
مؤمنهاى
كاملى كه گفتند:(رَبُّنَا اللَّهُ) و پاى آنهم ايستاده،
و مصداق مثل مذكور در آيه شدند، همانها هستند كه هميشه مردم از خيرات وجوديشان
بهرهمندند و از بركاتشان استفاده مىكنند.
و همچنين هر
كلمه حق و هر عمل صالحى، مثلش اين مثل است، اصلى ثابت و فروعى پر رشد و نما،
و ثمراتى طيب و مفيد و نافع دارد .
و مثل در آيه
شريفه شامل همه آنها مىشود، و شايد نكره (يعنى بدون الف و لام) آمدن(كَلِمَةً طَيِّبَةً) براى اين بوده كه عموميت را برساند، چيزى كه
هست، مقصود از آن در آيه شريفه بطورى كه از سياق استفاده مىشود عموم نبوده، بلكه
همان اصل
[1] كلمه طيبه به سوى او بالا مىرود، ولى عمل صالح آن را بلند
مىكند. سوره فاطر آيه 10.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 73