كلمه
جهالت و جهل در معنا يكى است كه در اصل در مقابل علم بوده، ليكن
جهالت در بسيارى از موارد، در معناى عدم انكشاف تام واقع، استعمال مىشود، هر چند
كه شخص بطور كلى خالى از علم نباشد، خلاصه آن كسى را هم كه بطورى كه تكليف بر او
صحيح باشد علم دارد ولى واقع بطور كامل برايش مكشوف نيست جاهل مىگويند، مانند كسى
كه مرتكب محرمات مىشود با اينكه مىداند حرام است و ليكن هواهاى نفسانى بر او
غلبه نموده به معصيت وادارش مىكند، و نمىگذارد كه در حقيقت به اين مخالفت و
عصيان و عواقب وخيم آن بينديشد، بطورى كه اگر اجازهاش مىداد و بطور كامل بصيرت
مىيافت هرگز مرتكب آنها نمىشد، چنين كسى را هم جاهل مىگويند با اينكه علم به
حرام بودن آن كارها دارد، و ليكن حقيقت امر برايش پنهان است.
مراد از
جهالت در آيه مورد بحث همين معنا است، زيرا اگر به معناى اول يعنى نادانى مىبود،
و آن عمل سوء كه در آيه آمده حكم و يا موضوعش براى آنان مجهول بود ديگر ارتكاب
آنها معصيت نمىشد تا محتاج به توبه و آمرزش و رحمت باشند.
و اين آيه
همانطور كه قبلا نيز اشاره شد به ما قبل خود متصل، و متمم مضمون آن است بنا بر
اين، معناى مجموع دو آيه چنين مىشود: ما در تحريم طيباتى كه بر بنى اسرائيل حرام
كرديم، بر ايشان ظلم ننموديم، بلكه خود آنان بودند كه به خويشتن ظلم كردند، چون
مرتكب معصيتها گشته و بر آنها اصرار ورزيدند، و اين اصرار بر گناه نتيجهاش تحريم
حلالهايشان شد، و بعد از همه اينها، باب مغفرت و رحمت به روى همه باز است و خدا
نسبت به كسانى كه از روى جهالت عمل سوء انجام مىدهند (عمل سوء به معناى عمل بد
است) و سپس توبه نموده خود را اصلاح مىكنند تا آنجا كه توبهشان پاى بر جا
مىشود، خدا نسبت به آنان آمرزگار و رحيم است، و اگر توبه را در اول، مقيد به
اصلاح نموده و سپس در آخر ضمير را به توبه تنها برگردانده و فرموده: من
بعدها- بعد از توبه و نفرموده: من بعدهما- بعد از توبه و اصلاح
براى اين بوده كه دلالت كند بر اينكه شمول مغفرت و رحمت تنها از آثار توبه است، نه
توبه و اصلاح.
و اگر توبه
را مقيد به اصلاح كرد براى اين بود كه توبهشان معلوم شود و هويدا گردد، كه راستى
توبه كردهاند، و جدا از راه خطا و گناه برگشتهاند، و توبهشان صرف صورت و حالى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 528