نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 493
حيات ظاهر و دائم
سراغ دارند كه جز رب غفور و ودود كسى اداره كن آن حيات نيست، و در طول مسير آن
زندگى، جز حسن و جميل چيزى نمىبينند، از دريچه ديد آنان هر چه را كه خدا آفريده
حسن و جميل است، و جز آن كارها كه رنگ نافرمانى او را به خود گرفته هيچ چيز زشت
نيست.
اين چنين
انسانى در نفس خود نور و كمال و قوت و عزت و لذت و سرورى درك مىكند كه نمىتوان
اندازهاش را معين كرد و نمىتوان گفت كه چگونه است، و چگونه چنين نباشد و حال
آنكه مستغرق در حياتى دائمى و زوال ناپذير، و نعمتى باقى و فنا ناپذير، و لذتى
خالص از الم و كدورت، و خير و سعادتى غير مشوب به شقاوت است، و اين ادعا، خود
حقيقتى است كه عقل و اعتبار هم مؤيد آن است، و آيات بسيارى از قرآن كريم نيز بدان
ناطق است، و ما در اينجا حاجت به ايراد آن همه آيات نداريم.
اين آثار
زندگى جز بر زندگى حقيقى مترتب نمىشود، و زندگى مجازى بويى از آن ندارد، خداوند
اين آثار را بر حياتى مترتب كرده كه آن را مختص به مردم با ايمان و داراى عمل صالح
دانسته، حياتى است حقيقى و واقعى و جديد، كه خدا آن را به كسانى كه سزاوارند افاضه
مىفرمايد.
و اين حيات
جديد و اختصاصى، جداى از زندگى سابق كه همه در آن مشتركند نيست، در عين اينكه غير
آن است با همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد، پس كسى كه داراى آن چنان
زندگى است دو جور زندگى ندارد، بلكه زندگيش قوىتر و روشنتر و واجد آثار بيشتر
است، هم چنان كه روح قدسى كه خداى عز و جل آن را مخصوص انبياء دانسته يك زندگى
سومى نيست، بلكه درجه سوم از زندگى است، زندگى آنان درجه بالاترى دارد.
اين آن چيزى
است كه تدبر در آيه شريفه مورد بحث آن را افاده مىكند، و خود يكى از حقايق قرآنى
است، و با همين بيان، علت اينكه چرا آن زندگى را با وصف طيب توصيف فرموده روشن
مىشود، گويا همانطور كه روشن كرديم حياتى است خالص كه خباثتى در آن نيست كه فاسدش
كند و يا آثارش را تباه سازد.
[وجوهى
ديگر كه در باره مراد از حيات طيبه گفته شده است]
مفسرين، در
آيه شريفه وجوهى ذكر كردهاند:
بعضى[1] گفتهاند: حيات طيب، حيات بهشتى
است كه مرگ ندارد، و فقر و بيمارى
[1] تفسير فخر رازى، ج 20، ص 113 و روح المعانى، ج 14، ص 226 به
نقل از ابن جرير.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 493