نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 486
[نهى مستقل از
اينكه قسم وسيله خدعه و دغلكارى قرار داده شود]
اين آيه از
دغل گرفتن سوگند، نهى مىكند، بعد از آنكه از اصل سوگندشكنى نهى فرموده، چون خصوص
دغل گرفتن مفسدهاى اضافه بر سوگندشكنى دارد و چون مفسده مستقلى دارد نهى مستقلى
از آن كرده، جمله(وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا
...) به مفسده اصل سوگندشكنى اشاره مىكرد، و اين آيه به مفسده دغل گرفتن
آن، و مىفرمايد كه: اين عمل باعث مىشود: شخصى بعد از ثبات قدم، مجددا قدمش
بلغزد، و شما كه او را دچار لغزش كردهايد و از راه خدا جلوگيرى نموديد طعم عذاب
را بچشيد و شما عذابى بزرگ داريد .
و اين دو
ملاك- بطورى كه از ظاهر آنها پيداست- دو ملاك مختلفند، يكى به منزله مقدمه براى
ديگرى است، هم چنان كه خود سوگندشكنى مقدمه براى دغلى است، چون انسان وقتى به جهتى
از جهات، سوگند خود را براى بار اول شكست، كم كم اهميت آن از نظرش مىرود و آماده
نقض براى بار دوم و سوم مىشود، تا آنجا كه سوگند و سوگندشكنى را وسيله خدعه و
خيانت هم قرار مىدهد، و پس از يك بار و دو بار خيانت و دغلكارى آن وقت سوگند را
وسيله دغلكارى خود مىسازد و با آن خدعه و خيانت نموده مردم را فريب مىدهد، مكر
مىكند، دروغ مىگويد، ديگر هيچ باكى ندارد كه چه مىكند و چه مىگويد، و در آخر
جرثومه و مجسمه فساد مىگردد، كه هر جا برود مجتمع انسانى آنجا را فاسد مىسازد، و
در راهى غير راه خدا كه فطرت سالم آن را ترسيم نموده قرار مىگيرد.
پس بهر حال
ظاهر جمله(وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ) نهى
استقلالى از خدعه با سوگند است، آيه قبلى هم بطور ضمنى از آن نهى مىكرد، و جمله(فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها) تفريع بر منهى عنه است نه بر نهى، و
معنايش اين است كه نتيجه دغل گرفتن سوگند اين است كه قدمها بلغزد، نه نتيجه دغل
نگرفتن.
و لغزيدن
قدمها بعد از ثبوت، مثالى است براى سوگند شكستن بعد از عقد و تاكيد آن سوگند و بعد
از كنده شدن از آنجا كه در آن مستقر گشته، زيرا ثبات آدمى و استقامتش بر آنچه كه
تصميم گرفته و اهتمام ورزيده، خود يكى از كرائم انسانى و اصول فضائل اخلاقى او است
كه بناى دين الهى بر آن اساس بنا شده است، و حفظ سوگند بعد از توكيد آن يكى از
قدمهايى است كه مايه تماميت اين فضيلت وسيع مىگردد، و گويا بهمين جهت از اين عمل
تعبير به قدم، آنهم بصورت نكره كرده و فرموده است: فتزل قدم- پس قدمى
بلغزد (يعنى يكى از قدمهايى كه بشر در زندگى خود دارد).