نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 456
بود كه مخاطبين به
اين خطاب اهالى گرمسير حجاز بودند كه احتياجشان به حفظ از گرما بيشتر از چيزى بود
كه از سرما حفظشان كند. (به نقل از عطاء).
آن گاه صاحب
مجمع اضافه كرده است كه عرب از دو چيز كه ملازم همند به ذكر يكى اكتفاء
مىكردهاند چون از ذكر يكى از آن دو، ديگرى هم فهميده مىشود چنانچه شاعر گفته:
و ما ادرى اذا يممت ارضا
اريد الخير ايهما يلينى
يعنى
نمىدانم وقتى بخواهم به اميد خير به ديارى سفر كنم كداميك از آن دو برايم پيش
مىآيد مقصود از آن دو خير و شر است چون خير را در كلام آورده بود به
همان اكتفاء نمود (نقل از فراء)[1].
و بعيد هم
نيست وجه ديگر اينكه حرارت را ذكر كرد و به ذكر آن اكتفاء نمود اين باشد كه: بشر
اولى در مناطق گرم زمين زندگى مىكرده و با شدت گرما بيشتر سر و كار داشته تا شدت
سرما و لذا اين طايفه را به اتخاذ پيراهن تذكر مىدهد و اين براى پرهيز از هواى
نامساعدى است كه با آن در تماسند و آن گرماى شديد است (و خدا داناتر است).
(وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ)- ظاهرا مراد از اين
سرابيل كه از صدمه جنگ آدمى را نگه بدارد همانا زرهى است كه از آهن و نظاير
آن ساخته مىشده.
(كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ)- در اين
جمله برايشان اتمام نعمتهايى را كه نام برده منت مىگذارد و نتيجهاى كه از اين
همه انعام منظور بود اين بود كه در برابر خدا تسليم شوند آنهم با معرفت به اينكه
ولى نعمتش در حقش كوتاهى نكرده بلكه نعمت را بر او تمام نموده جز تسليم در برابر
اراده منعمش و استكبار نورزيدن، انتظار و توقع نمىرود چون مىداند كه منعمش جز
خير او را اراده نمىكند.
(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ) در مجمع
البيان گفته: بلاغ ، اسم و تبليغ ، مصدر است همانند كلام و
تكليم[2].
بعد از آنكه
خداى سبحان از شمردن آنچه از نعمتهايش مىخواست ذكر كرد و از احتجاج به آنها فارغ
گرديد بيان خود را با اين جمله ختم فرمود، كه مضمونش عتاب و ملامت و تهديد كفار، و
متضمن ذكر وحدانيت در ربوبيت و نيز نبوت و معاد است،