نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 419
بر انسان و عقل انسان
مىشود، و ميان عقل آدمى و خود او حايل مىگردد- تا آنجا كه مىگويد-
سكر - به فتحه سين و كاف- آن چيزى است كه براى آدمى سكر مىآورد، چنانچه خداى
تعالى فرموده:(تَتَّخِذُونَ
مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً)[1].
در مجمع
البيان گفته: سكر در لغت بر چهار وجه آمده:
اول: به
معناى هر شرابى كه سكرآور باشد.
دوم: هر
طعامى كه طعم داشته باشد، و از آن باب است قول شاعر كه گفته:
جعلت
عيب الاكرمين سكرا- تو عيبجويى از بزرگان را غذا و طعام خود كردى .
سوم: سكون
است، و بهمين جهت مىگويند: ليلة ساكرة- شبى آرام شاعر در اين باره
گفته است: و ليست بطلق و لا ساكرة- آن شب نه بى آشوب بود و نه آرام و
همچنين مىگويند: سكرت الريح- باد ساكن شد باز شاعر گفته: و
جعلت عين الحرور تسكر- نسيم داغ شروع به آرامش نمود .
چهارم: مصدر
است وقتى مىگويى سكر فلان سكرا يعنى فلانى حيران شد حيران شدنى، و از
همين باب است تسكير كه به معناى تحيير يعنى حيران كردن است. در قرآن كريم هم آمده:(سُكِّرَتْ أَبْصارُنا) يعنى حيران شد ديدگان ما [2].
و ظاهرا اصل
در معناى اين كلمه زوال عقل بخاطر استعمال چيزى است كه عقل را زايل مىكند، و بقيه
معانى كه برايش ذكر كردهاند به نوعى استعاره يا توسع، از آن معنا گرفته شده.
جمله(وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ) يا جمله اسميه و عطف
بر جمله(وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً) است، هم
چنان كه جمله(وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً) در آيه قبلى
عطف بر آن بود، و آن وقت تقدير كلام چنين مىشود: انزل من السماء ماء و من
ثمرات النخيل و الاعناب ما تتخذون- و[3] يا- شىء
تتخذون ... .
مىگويند
عرب، خيلى از اوقات ما ى موصوله را حذف مىكند، مانند كلام خداى تعالى
كه فرموده:(وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً
كَبِيراً) كه تقديرش رأيت ما ثم بوده.