نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 405
پس با بيانى كه گذشت
معناى اعلى بودن مثل خدا معلوم شد، و بدست آمد كه جمله(وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى) در مقام انحصار دادن مثل اعلى به خداى تعالى
است، و معنايش اين است كه در ميان مثالها آن مثلى كه خوبست- نه مثلى كه بد است- و
در ميان خوبها آنكه از همه عالىتر است مخصوص خداى سبحان است.
و نيز روشن
گرديد كه مثل اعلى كه به بيان سابق، مخصوص خداى تعالى است، عبارت است از: نفى كردن
جميع صفات بد از او، هم چنان كه خودش فرمود:(لَيْسَ
كَمِثْلِهِ شَيْءٌ)[1] و نفى كردن
حدود و نواقص از صفات حسنه ثبوتيه اوست و جمله(وَ هُوَ
الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) در مقام افاده حصر و تعليل بيان سابق است،
يعنى او كسى است كه تمامى عزتها از اوست پس عزتش هرگز دستخوش ذلت نمىشود، چون هر
ذلتى كه تصور شود جز نداشتن عزت معنايى ندارد، و كسى كه تمامى عزتها را دارد تصور
نمىشود كه عزتى را نداشته باشد، و براى اوست همه حكمتها، پس هرگز دچار جهالت
نمىشود، چون جهل غير از فقدان حكمت چيزى نيست، و ما گفتيم كه او هيچ حكمتى را
فاقد نيست.
و چون ذلت و
جهالت در ساحت مقدس او راه ندارد ناگزير به هيچ صفتى از صفات نقص، و به هيچ صفتى
از صفات ذم و ناپسند، و به هيچ مثلى از مثلهاى سوء متصف نمىشود، ولى كافر در ذاتش
ذليل و در نفسش جهول است، بنا بر اين صفات نقص لازمه ذات اوست، پس براى كسانى كه
ايمان به آخرت ندارند مثل سوء است.
بخلاف مؤمن
كه هر چند او هم در ذاتش ذليل و در نفسش جهول است اما بخاطر اينكه داخل در ولايت
خدا شده، خدا به عزت خود عزيزش كرده، و به روح خود از جهالت بيرونش آورده، هم چنان
كه فرمود:(وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)[2] و نيز فرموده:(وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ)[3] و نيز فرموده:(أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ)[4].
[معناى
اينكه فرمود: اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابهاى روى زمين نخواهد ماند و
بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء (ع)]