نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 35
پس بايد جمله(أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) برهان
بر اثبات توحيد ربوبيت باشد، و جمله(يَدْعُوكُمْ ...) برهان بر اثبات
رسالت و حقانيت ادعاى انبياء، زيرا اگر جمله اولى، صرفا عليه انكار كفار بوده و
هيچ جنبه برهانى نداشته باشد، ديگر احتياجى نبود كه وصف فاطر را
بياورد و آوردن وصف مذكور، براى اين است كه شك در ربوبيت او را بكلى از بين ببرد.
توضيح اينكه:
در اولين تعقل و دركى كه از اين عالم مشهود مىكنيم كه از موجودات تاليف شده و هر
يك از آن موجودات، در حد خود، محدود و جداى از غير خود هستند، و هيچ يك از موجودات
و اجزاى آنها وجودشان از خودشان و قائم به ذات خودشان نيست، چون اگر قائم به ذات
خود بودند نه دستخوش دگرگونى مىشدند، و نه نابود مىگشتند، مىفهميم كه اين
موجودات و اجزاى آنها و هر صفت و آثارى كه جنبه هستى و وجود دارد، از ديگرى و مال
ديگرى است، و اين ديگرى همان كسى است كه ما خدايش مىناميم، و او است كه اين عالم
و اجزاى آن را ايجاد كرده، و براى هر يك حد و مرزى جداى از ديگرى قرار داده است،
پس بايد خود او، موجودى بدون حد باشد، و گرنه خود او هم محتاج به ما فوقى است كه
او را محدود كرده باشد، و نيز مىفهميم كه او واحدى است كه كثرت نمىپذيرد، چون
كسى كه در حد نمىگنجد، متعدد هم نمىشود و باز مىفهميم كه او با اينكه يكتا است،
تمامى امور را همانطور كه ايجاد كرده تدبير هم مىكند، زيرا او مالك وجود آنها و
همه امور مربوط به آنها است، و كسى در هيچ چيز شريك او نيست- زيرا هيچ موجودى غير
او، مالك خودش و غير خودش نيست- پس او رب هر چيزى است، و غير او هيچ ربى نيست، هم
چنان كه او ايجاد كننده هر چيزى است و هيچ موجودى غير او نيست.
اين برهان
برهانى است تمام عيار، و در عين حال ساده و همه كس فهم، و هر انسانى كه با فطرت و
و جدان خود بفهمد كه اين عالم مشهود و محسوس، حقيقت و واقعيتى داشته، و آن طور كه
سوفسطائيان پنداشتهاند صرف وهم و خيال نيست،، با اين برهان، توحيد الوهيت و
ربوبيت را به آسانى اثبات مىكند، و به همين جهت قرآن كريم در آيات مورد بحث كه در
مقام بحث با بتپرستان است، اين برهان را ايراد كرده است.
و از همين جا
مىتوان فهميد اينكه بعضى[1]
پنداشتهاند كه جمله