در مجمع
البيان گفته: كلمه صدع و فرق و فصل بيك معنا
است، و معناى فلان صدع بالحق ، اين است كه فلانى حق را بى پرده و
آشكارا گفت[1].
و اين آيه
تفريع بر مطالب قبل است، و حق هم همين بود كه بر آنها تفريع شود، براى اينكه غرض
از سوره در حقيقت همين علنى كردن رسالت است، بنا بر اين معناى آيه چنين مىشود:
حال كه مطلب بدان قرار بود كه گفته شد، يعنى حال كه تو مامور به صفح جميل شدى و
خود را به عنوان نذير از عذاب ما- آن عذابى كه بر مقتسمين نازل شد- معرفى نمودى
ديگر مترس، و كلمه حق را اظهار و دعوت خود را علنى كن.
از اين بيان
روشن مىشود كه: جمله(إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ) در مقام
تعليل براى جمله فاصدع ... است، هم چنان كه كلام هم اشعار و بلكه
دلالت دارد بر اينكه اين مستهزءين همان مقتسميناند كه قبلا اسمشان
برده شد، و معناى آيه اين است كه حال كه مطلب بدين قرار بود كه گفته شد، پس ديگر
درنگ مكن، و دعوت به حق را علنى ساز، و از مشركين روى برتاب، و كلمه انا
به معناى: لانا است، براى اينكه ما شر مستهزءين را از تو كفايت كرديم،
و ايشان را به عذاب خود هلاك مىسازيم، و اين مستهزءين همانهايند كه: (يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ)- با خدا
خدايانى ديگر مىگيرند، پس به زودى خواهند فهميد .
(وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ) در اين جمله
براى بار دوم اندوه و تنگ حوصلگى آن جناب را از استهزاى آنان پيش مىكشد تا مزيد
عنايت خود را نسبت به تسليت و دلخوش كردن آن جناب و تقويت روحش برساند. و خداى
سبحان در كلام خود و مخصوصا در سورههاى مكى بسيار آن جناب را تسليت داده، و اين
به خاطر آن صدمات زيادى است كه ايشان در مكه با آن مواجه مىشده.
(فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى
يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) خداى سبحان به پيامبر گرامى خود سفارش
مىفرمايد كه او را تسبيح و حمد گويد