responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 285

را انذار كنم و از عذاب خداى سبحان بترسانم، مبينى هستم تا آنچه را كه بدان محتاج هستيد بيان كنم، و بيش از اين حرف و ادعايى ندارم.

پس اين چهار دستور، يعنى: رغبت نكردن به متاع دنيوى كه نزد كفار است، غصه نخوردن از كفر و استهزاى ايشان، خفض جناح براى مؤمنين، و روشن ساختن ماموريت خود، همان صفح جميلى است كه براى كسى مثل رسول خدا 6 سزاوار است، زيرا اگر يك پيغمبرى (كه خاتم پيغمبران هم هست) يكى از اين چهار خصوصيت را نداشته باشد امر دعوتش مختل مى‌گردد.

و از همين جا روشن مى‌شود اينكه بعضى‌[1] از مفسرين گفته‌اند:(فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ) با آيه شمشير كشيدن نسخ شده. صحيح نيست، زيرا صفح جميل آن طور كه آيه‌(لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ) تفسيرش كرد به اعتبار خود باقى است، حتى بعد از نازل شدن آيه شمشير و اعلام جهاد نيز قوت خود را از دست نداده، و هيچ دليلى ندارد كه بگوئيم نسخ شده.

[معناى آيه:(كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ) و بيان مقصود از مقتسمين و وجه تسميه آنان به اين نام‌]

(كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ).

مجمع البيان گفته است: كلمه عضين جمع عضه است و اصل عضه عضوه بوده واو آن را انداخته‌اند و به همين جهت جمع آن با نون آمده، هم چنان كه در عزه گفته شده است عزون، چون اصل عزه نيز عزوه بوده، و تعضيه به معناى تفريق است، و از اعضاء گرفته شده كه هر يك از ديگرى جداست، پس اگر بگوئيم عضيت الشي‌ء معنايش اين است كه من فلان چيز را متفرق و عضو عضو كردم، رؤبة (كه يكى از شعراء است در يك بيت خود) گفته است: و ليس دين اللَّه بالمعضّى- دين خدا تفرقه‌پذير نيست ، اين بود محل حاجت ما از گفتار صاحب مجمع.[2] (كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ‌) - سياق كلام بى اشاره به اين معنا نيست كه اين جمله متعلق است به جمله مقدر كه جمله (وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ‌) بدان اشاره دارد، پس معناى جمله مورد بحث اين مى‌شود كه من ترساننده‌اى هستم كه شما را از آن عذابى كه قبلا بر مقتسمين نازل شده بود مى‌ترسانم و مقصود از مقتسمين همانهايند كه خداى تعالى در جمله (الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ‌) توصيفشان كرده، و به طورى كه در روايات آمده طائفه‌اى از قريش بودند كه قرآن را پاره پاره كرده عده‌اى گفتند سحر است، عده‌اى ديگر گفتند


[1] روح المعانى، ج 14، ص 77 مجمع البيان، ج 6، ص 344.

[2] مجمع البيان ج 6، ص 344، ط تهران.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 285
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست