در مفردات
گفته است: صفح هر چيزى پهنا و كناره آن است مانند صفحه صورت، صفحه
شمشير و صفحه سنگ، و نيز صفح به معناى ترك مؤاخذه است، مانند عفو، و ليكن از عفو
بليغتر و رساتر است، و لذا در قرآن كريم هر دو، پهلوى هم آمده و فرموده:
(فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ)، چون گاهى
مىشود كه انسان عفو مىكند ولى صفح نمىكند، و اين كلمه در چند جاى قرآن آمده،
مانند:(فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ) و(فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ) و(أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ
الذِّكْرَ صَفْحاً)[1].
و آن معناى
اضافى كه گفتيم در صفح هست، عبارتست از: روى خوش نشان دادن، پس معناى صفحت
عنه اين است كه علاوه بر اينكه او را عفو كردم روى خوش هم به او نشان دادم،
و يا اين است كه من صفحه روى او را ديدم در حالى كه به روى خود نياوردم، و يا اين
است كه آن صفحهاى كه گناه و جرم او را در آن ثبت كرده بودم و رق زده و به صفحه
ديگر رد شدم و اين معنا از و رق زدن كتاب اخذ شده، گويا كتاب خاطرات او را و رق
زده است.
و در جمله(إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ) خداى تعالى
به پيامبرش دستور مىدهد كه از كفر هر كس كه كفر ورزيده غمگين نشود و غم و اندوه
خويش را تخفيف دهد، هم چنان كه در آيه(وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ
وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ)[2] همين دستور
را داده، و كلمه مصافحه به معناى ماليدن كف دست به دست ديگرى است[3].
و به زودى در
روايتى خواهد آمد كه امام على بن ابى طالب (ع) صفح را به عفو بدون عتاب تفسير
فرمودهاند.
جمله(فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ) تفريع بر مطالب قبلى است، و فاء تفريع چنين
معنايى به آن مىدهد: حال كه خلقت عالم به حق است و روزى هست كه اينان در آن
روز محاسبه و مجازات مىشوند، پس ديگر به فكر تكذيب و استهزاء آنان فرو مرو و از
آنان درگذر، بدون اينكه عتاب و يا مناقشه و جدالى بكنى، براى اينكه پروردگار تو كه
تو و ايشان را آفريده و از وضع تو و حال ايشان با خبر است، دنبال سرشان روزى دارد
كه در آن روز هيچ چيزى فوت نمىشود.
از همين جا
روشن مىشود كه جمله(إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ
الْعَلِيمُ) تعليل براى جمله