نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 237
ما تفصيل اين مطلب را
در مباحث نبوت، در جلد دوم اين كتاب و نيز در قصص نوح، در جلد دهم بحث نموديم، و
از آيه(ظَهَرَ
الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ
لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ)[1] و نيز آيه(وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ
الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ)[2] هم اين معنا به خوبى به دست مىآيد.
پس دليلى كه
مفسرين به آن استناد جستند اين دلالت را دارد كه روز وقت معلوم كه
سرآمد مهلت ابليس است، روز اصلاح آسمانى بشر است كه ريشه فساد به كلى كنده مىشود
و جز خدا كسى پرستش نمىگردد، نه روز مرگ عمومى بشر با نفخه اول.
[معناى
جمله:(رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي ...) و توضيح در مورد
اسناد اغواء به خدا و بيان اينكه مقصود از اغواى خداوند شيطان را، اغواى مجازاتى
است نه ابتدايى]
حرف
باء در جمله(بِما أَغْوَيْتَنِي) باء سببيت است، و
حرف ما مصدريه است كه جمله را چنين معنا مىدهد: پروردگارا من
اغواء كردنت را سبب قرار مىدهم براى اينكه فساد را در نظر بشر جلوه دهم و
بدينوسيله اغواى خودم را در دل آنها هم بيندازم و اين همان معنايى است كه از
جمله(أَغْوَيْناهُمْ كَما غَوَيْنا)[3] نيز استفاده مىشود.
و اينكه بعضى
از مفسرين[4] گفتهاند
كه باء براى قسم است و معناى جمله اين است كه پروردگارا به اينكه مرا اغواء
كردى سوگند كه چنين و چنان مىكنم از بى پايه و بى مايهترين تفسيرهاست، چون
نه در قرآن و نه در سنت جايى ديده نشده كه به مثل اغواء يا اضلال سوگند خورده شود.
علاوه بر اينكه اصلا معناى قسم كه تعظيم (مقسم به) است در اغواء و اضلال مورد
ندارد.
و از اينكه
ابليس اغواى خود را به خدا نسبت داد و خدا هم نه آن را رد كرد، نه جوابش داد
مىفهميم كه مقصود از آن غوايت، قضيه سرپيچى از سجده بر آدم نبوده،
[1] فساد در زمين و دريا به خاطر اعمال مردم پديدار گشت تا كيفر
بعض آنچه كردند به ايشان بچشانيم شايد برگردند. سوره روم، آيه 41.
[2] ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه زمين را بندگان صالح من به
ارث مىبرند. سوره انبياء، آيه 105.