نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 233
(لَقَدْ
خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ
فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ)[1] گفتيم كه ملائكه مامور شده بودند بر نوع بشر سجده كنند، نه
بر شخص آدم. و خلاصه خصوصيات فردى آدم دخالتى در اين امر نداشته، بلكه خصوصيات
نوعىاش باعث شده، و اين سجده هم صرفا از باب تشريفات اجتماعى نبوده، نتيجهاى
حقيقى و واقعى باعث شده است، و آن عبارتست از خضوع به حسب خلقت. پس ملائكه بر حسب
غرضى كه در خلقشان بوده خاضع براى انسانند آن هم بر حسب غرضى كه در خلقت او بوده،
(يعنى نتيجه خلقت بشر اشرف از نتيجه خلقت ملائكه است) و ملائكه مسخر براى بشر و در
راه سعادت زندگى او است. و به عبارت ديگر انسان منزلتى از قرب و مرحلهاى از كمال
دارد كه ما فوق قرب و كمال ملائكه است.
پس اينكه
مىبينيم همه ملائكه مامور به سجده بر آدم شدند، مىفهميم همه آنان مسخر در راه به
كمال رساندن سعادت بشرند و براى فوز و فلاح او كار مىكنند. يك طائفه از ايشان
مامور حيات، طائفهاى ديگر مامور مرگ و طائفه سوم دست در كار رزق، و طائفه چهارم
مشغول رساندن وحىاند. طائفهاى معقباتند، گروهى حفظه، گروهى نويسنده و همچنين ما
بقى ملائكه هر كدام مشغول يكى از كارهاى بشرند، و اين معنا از آيات متفرقه قرآنى
هر كدامش از يك گوشه قرآن به چشم مىخورد. پس ملائكه اسبابى الهى و اعوانى براى
انسانند كه او را در راه رساندنش به سعادت و كمال يارى مىكنند.
اينجاست كه
براى كسانى كه متدبر و فطن باشند روشن مىگردد كه امتناع ابليس از سجده به خاطر
استنكافى بوده كه از خضوع در برابر نوع بشر داشت، و او نمىخواست مانند ملائكه در
راه سعادت بشر قدم بردارد و او را در رسيدنش به كمال مطلوب كمك نمايد، ولى ملائكه
در اين باب اظهار خضوع نمودند. پس همانطور كه در جمله(ما لَكَ
أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ) نيز استفاده مىشود ابليس با
امتناعاش از سجده از جمع ملائكه بيرون شد و اظهار دشمنى با نوع بشر نمود، و از
ايشان بيزارى جست و اعلام نمود كه تا بشرى وجود دارد از دشمنى با او براى ابد دست
بر نمىدارد.
مؤيد اين
معنا جواب خداست كه لعنت مطلقهاش را از روز نافرمانىاش تا روز قيامت (تا روزى كه
بشر در زمين زندگى مىكند) شامل حال او كرد، با اينكه هنوز