نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 212
مشيت مقدم بر خود آن
چيز است، هر چند كه بحسب وجود مقارن با آن و غير منفك از آن است.
اين نكته هم
كه روشن شد اينك مىگوييم خداى تعالى در جمله(عِنْدَنا
خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ) اين معنا را اثبات نموده كه هر چيزى قبل از
نزولش به اين عالم و استقرارش در آن خزينههايى نزد او دارد، و قدر را بعد از آن
خزينهها، و همدوش نزول دانسته.
نتيجه اين
بيان اين مىشود كه هر چيزى قبل از نزول مقدر به قدر و محدود به حدى نيست، و در
عين حال باز همان شىء است.
خداى تعالى
در تعريف اين خزائن، جمع كرده است ميان اينكه فوق قدريست كه توأم با هر چيزى
مىشود، و ميان اين كه خزائن فوق يكى دو تا نيست، و اين كلام در ظاهر تناقض است،
چون عدد از خواص هر چيزيست كه محدود باشد، و فرض اينجاست كه خزائن ما فوق قدر و حد
است، پس نبايد متعدد باشد، با اينكه آن را جمع آورده و فرموده: خزائنه
پس خود خزينهها هم محدود و متمايزند، زيرا اگر متمايز و محدود نبودند يكى بيش
نبود.
اينجاست كه
به اين نكته متوجه مىشويم كه خزينههاى مذكور درست است كه متعددند ولى بعضى ما
فوق بعضى ديگر است، پس صحيح است بگوييم متعددند و در عين حال محدود نيستند، و
تناقض هم در بين نيست، زيرا اينكه مىگوييم محدود نيستند مقصود اين است كه خزينه
بالا محدود و مقدر به حد و قدر خزينه پايين نيست. پس تمامى خزائن الهى به اين
اعتبار نامحدودند به حدودى كه شىء مفروض در اين نشاه به خود مىگيرد.
و بعيد نيست
تعبير به تنزيل در جمله و(ما نُنَزِّلُهُ) كه بر نوعى
از تدريج در دلالت دارد اشاره به همين باشد كه شىء مفروض نزولش مرحله به مرحله
است، و هر مرحلهاى كه نازل شده قدر و حد تازهاى به خود گرفته است، كه قبلا آن حد
را نداشته، تا آنكه به مرحله آخر كه همين عالم دنيا است رسيده، و از هر طرف به
حدود و اقدار محدود شده، هم چنان كه به مقتضاى آيه(هَلْ
أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً
مَذْكُوراً)[1] انسان در
عالمى انسان بوده ولى چيزى كه مذكور شود نبوده است.
نكته ديگر
اينكه اين خزائن تماميش ما فوق عالم مشهود ما است، چون خداى
[1] آيا بر انسان نگذشت وقتى از روزگار كه چيزى لايق ذكر نبود.
سوره دهر، آيه 1.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 212