نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 141
تثبيت و تاكيد
مىكند، و معنايش اين است كه: رهايشان كن كه ايشان در اين زندگى دنيا اسلام آور
نيستند، تنها وقتى خواهان آن مىشوند كه اجلشان رسيده باشد، و آن هم به اختيار كسى
نيست بلكه براى هر امتى كتاب معلومى نزد خداست كه در آن اجلهايشان نوشته شده، و
نمىتوانند آن را- حتى يك ساعت- جلو و يا عقب بيندازند.
اين دو آيه
دلالت دارند بر اينكه همانطور كه فرد فرد بشر داراى كتاب و اجل و سرنوشتى هستند،
امتهاى مختلف بشرى نيز داراى كتاب هستند. اين دو آيه كتاب امتها را خاطر نشان
مىسازد، و در آيه(وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي
عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً)[1] كتاب افراد را متذكر
است.
(وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ
لَمَجْنُونٌ).
اين جمله
سخنى است كه كفار از در تمسخر و استهزاء به رسول خدا 6 و كتاب نازل بر او
گفتهاند و به همين جهت اسم آن جناب را نياوردند، بلكه به عنوان كسى كه كتاب و ذكر
بر او نازل شده خطابش كردند، و نيز اسم خداى نازل كننده را نبردند تا اين معنا را
برسانند كه ما نمىدانيم خدا كجا است و از كجا اين كتاب را براى تو فرستاده و وثوق
و اعتمادى به گفته تو كه ادعا مىكنى خدا اين كتاب را نازل كرده نداريم، و لذا به
صيغه مجهول تعبير كرده و گفتند: اى كسى كه ذكر بر او نازل شده . علاوه
بر اين، از قرآن كريم هم به ذكر تعبير كردند كه همه اينها از باب استهزاء و از همه
بدتر جمله(إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ) است كه تهمت و تكذيب
صريح است.
(لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ).
كلمه
لوما مانند كلمه هلا در مورد ترغيب و تحريص به كار مىرود و
معنايش اين است كه: چرا ملائكه را براى ما نمىآورى؟ اگر راست مىگويى و اگر
پيغمبرى، ملائكه را بياور تا بر صدق دعوتت شهادت دهند و تو را در انذارت كمك كنند.
و بنا بر اين، آيه مورد بحث قريب المعنى با آيه(لَوْ لا
أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً)[2] خواهد بود.
[1] اعمال هر انسانى را طوق گردنش ساختيم، و روز قيامت كتابى
براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود گشوده مىبيند. سوره اسرى، آيه 13.
[2] چرا فرو فرستاده نشد با او فرشتهاى تا با او بيم كننده مردم
باشد. سوره فرقان، آيه 7.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 141