نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 526
جوابى داد كه كلامشان
را به خودشان برگردانيد، و كانه وقتى اين جواب را شنيده و از آمدن آيتى غير قرآن
مايوس شدند، ناگزير اصل رسالت را انكار كردند، چون آيت بودن قرآن را قبول نداشتند،
و آيت ديگرى هم نيامد و لذا گفتند: (لَسْتَ مُرْسَلًا)- تو اصلا پيغمبر
نيستى .
[شرح و
توضيح مراد از جمله:(قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ
وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) كه در جواب انكار رسالت پيامبر
اسلام 6 آمده است]
خداوند به
پيغمبر خود تلقين مىكند كه با جمله(قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً
بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) عليه ايشان
اقامه حجت كند، و اين جمله حجتى است قاطع، نه صرف كلامى خطابى، و نه حواله به چيزى
كه راهى به تحصيل علم به آن نباشد.
(قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ)- اين جمله استشهاد
به خداى سبحان است كه خود ولى امر رسالت است، و شهادت در اينجا شهادت تاديه است،
نه شهادت تحمل تنها، (خلاصه، خداوند مىگويد نه صرف اينكه مىداند) زيرا امثال
جمله(إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، عَلى صِراطٍ
مُسْتَقِيمٍ) مكرر در قرآن كريم آمده و آيت و معجزه بودن قرآن هم ضروريست كه از
ناحيه خداوند آمده، و شامل شدن آن بر تصديق رسالت، آنهم به دلالت مطابقى كه مورد
اعتماد همه است نيز ضروريست، و شهادت تاديه هم همين است، كه شاهد به علم ضرورى
شهادت دهد.
بعضى[1] از مفسرين شهادت خداوندى را چنين
تفسير كردهاند كه: خداوند آن قدر ادله و براهين بر رسالت خاتم النبيين اقامه و
اظهار نموده كه ديگر احتياجى به شهادت هيچ شاهدى نيست. و اگر اقامه حجت را كه فعل
است شهادت ناميده، با اينكه شهادت از مقوله قول و گفتار است، تسميه مجازى است، چون
اقامه حجت كار شهادت را مىكند، و بلكه از آن قوى تر و مؤثرتر است.
و اين تفسير
در حقيقت همان تفسيريست كه ما براى آيه كرديم، چيزى كه هست مفسر نامبرده هدف را از
غير راهش تعقيب كرده است، زيرا ادله و حجتهاى داله بر حقيقت رسالت خاتم الانبياء
6 يا قرآن است كه خود معجزهاى جاودانى است، و يا غير قرآن از ساير خوارق عادت و
معجزات است، و آيات اين سوره به طورى كه ملاحظه مىكنيد پاسخ پيشنهاد كفار را با
قسم دوم نداده، و با آنكه از آن راه جواب نداده معنى ندارد با همان راه استشهاد
كند. پس قطعا استشهاد به قرآن است و استناد به قرآن هم از اين جهت است كه قرآن آيت
و معجزه بر صدق رسالت است، يعنى كلام الهى است كه برسالت آن جناب شهادت مىدهد، و
با اين كه به قرآن استشهاد شده، و قرآن هم معجزه و هم از مقوله كلام است ديگر چه
معنا دارد كه