responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 492

درجه را دارد، و اين از جهالت كفار است كه از قرآن اعراض نموده پيشنهاد معجزه ديگرى مى‌كنند چه معجزه‌اى بالاتر از اين قرآن كه در رفعت قدر و عظمت به حدى است كه اگر قرآنى فرض شود كه كوه‌ها را از جاى كنده يا زمين را پاره پاره كند و يا مردگان را به زبان آورد (كلمه يا در هر دو جمله بمنظور منع خلو است نه منع جمع) قطعا همين قرآن خواهد بود، ليكن خداوند قرآن را اين چنين نازل نكرده.

[وجوهى كه در معناى آيه شريفه:( وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ‌) ...(بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً ) گفته شده است‌]

و بنا بر اين معنا، آيه شريفه در معناى آيه‌(لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ)[1] است.

و ليكن اين معنا با سياق آيات به بيانى كه گذشت مساعد و سازگار نيست، و مخصوصا با جمله‌(بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً) و همچنين با جمله بعدى:(أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً) هيچ نمى‌سازد، و به زودى توضيح اين ناسازگارى- انشاء اللَّه- خواهد آمد. و لذا مفسرينى كه آيه را به معنايى كه نقل شد تفسير كرده‌اند در تفسير(بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً) و ربطش بما قبل، خود را به زحمت انداخته‌اند و گفته‌اند[2]:

معنايش به ضميمه صدر آيه اين است كه اگر قرآنى فرض شود كه چنين اثرى به آن بدهند همين قرآن خواهد بود، و ليكن خداى سبحان چنين كارى را با اين قرآن نكرده، بلكه آن را بهمين صورتى كه هست نازل كرده، چون امر همه‌اش فقط به دست او است.

بعضى‌[3] ديگر گفته‌اند: حاصل معناى بل اين است كه اين گونه امور خارق العاده با قرآن انجام نمى‌شود، و اگر انجام شود به وسيله ديگرى كه در تحت اراده خداست انجام مى‌گيرد، چون همه امور بدست او است و بس.

بعضى‌[4] ديگر گفته‌اند: بهتر اين است كه بگوييم جمله مورد بحث يعنى‌(بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً) عطف بر محذوف است، و تقدير اين است كه اختيار هيچ امرى بدست تو نيست، بلكه همه‌اش بدست خداست .

و ليكن خواننده محترم خود داورى مى‌كند كه سياق با هيچيك از اين چند معنا مساعدت ندارد، و حق معنا كه با سياق سازگار باشد همان است كه كلمه بل اعراض از خود جمله شرطيه سابق باشد و جزاء آن در تقدير گرفته شود. و همانطور كه گفتيم تقدير جمله شرطيه و جزائش چيزى نظير اين باشد كه اگر هم قرآنى نازل شود كه فرضا كوه‌ها را از جاى بكند و زمين را قطعه قطعه سازد و مردگان را


[1] اگر اين قرآن را به كوهى نازل كرده بوديم آن را از ترس خدا خاشع و شكافته مى‌ديدى. سوره حشر، آيه 21.

[2] ( 2 و 3 و 4) روح المعانى، ج 13، ص 156، ط بيروت. و الجامع لأحكام القرآن( تفسير القرطبى) ج 9، ص 320، ط بيروت.

[3] ( 2 و 3 و 4) روح المعانى، ج 13، ص 156، ط بيروت. و الجامع لأحكام القرآن( تفسير القرطبى) ج 9، ص 320، ط بيروت.

[4] ( 2 و 3 و 4) روح المعانى، ج 13، ص 156، ط بيروت. و الجامع لأحكام القرآن( تفسير القرطبى) ج 9، ص 320، ط بيروت.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 492
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست