اين آيه حال
غير مؤمنين را به طريق مقابله بيان مىكند. و جمله(وَ
يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ) كه در اين آيه در وصف حال كفار آمده در مقابل
اوصافى است كه بعد از دو وصف وفاى بعهد اللَّه و صله براى مؤمنين ذكر شده بود، و
مىرساند كه اعمال صالح تنها عاملى است كه باعث اصلاح زمين و عمارت و آبادانى آن
مىشود، عمارتى كه به سعادت نوع انسانى و رشد جامعه بشرى منتهى مىگردد. و ما بيان
اين معنا را در دليل نبوت عامه گذرانديم.
در آخر آيه
مورد بحث خداى تعالى سزاى عمل ناقضين عهد، و سرانجام كار ايشان را بيان نموده
فرموده:(أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ
الدَّارِ). و لعنت به معناى دور كردن از رحمت و طرد از كرامت است،
و ايشان از رحمت و كرامت خدا دور نمىشوند مگر بخاطر اينكه حق را كنار گذاشته و در
باطل فرو رفتهاند، چون سرانجام باطل جز نابودى و هلاكت چيز ديگرى نيست.
اين آيه
نكتهاى را خاطرنشان مىسازد و آن اين است كه بهره اين دو طائفه، يعنى عاقبت محمود
و بهشت جاودان اولوا الالباب، و لعنت و جهنم ناقضين عهد، خود يك نوع رزقى است كه
خداى تعالى هر كه را بخواهد و بهر طور بخواهد از آن و يا از اين، روزى و بهره
مىدهد، بدون اينكه در بهرهدادنش الزام و يا منعى بوده باشد.
و نيز
خاطرنشان مىكند كه اين عمل خداى تعالى بر وفق نظامى كه در حق و باطل قرار داده
صورت مىگيرد، و به طور استمرار هم صورت مىگيرد. آرى، سرانجام اعتقاد به حق و عمل
بر طبق آن به ارتزاق از بهشت و سلامتى دائمى منتهى مىشود، و اعتقاد به باطل و عمل
بر وفق آن به لعنت و دوزخ و عيش ناگوار مىانجامد.
و اينكه
فرمود:(وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ
الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ) بطورى كه از سياق
برمىآيد، مقصود از آن اين است كه رزق حقيقى همانا رزق آخرت است، و ليكن ناقضين
عهد به خاطر تمايل به ظاهر زندگى دنيا و زينتهاى آن، از زندگى و رزق آخرت غافل
گشته، به دنيا اعتماد نمودهاند، و در نتيجه به داشتن آن خوشحالى مىكنند، و حال
آنكه زندگى دنيا متاع و وسيله است و مقصود بالذات نيست، و بايد از آن براى زندگى
ديگر استفاده كرد.
و بنا بر
اين، اگر زندگى دنيا را با زندگى آخرت مقايسه كنيم و مجموع آن دو را در نظر
بگيريم،
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 475