responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 467

كس) گرفته نقض نمى‌كنند، و نيز بر احترام پيوندهايى كه خداوند ايشان را با آنها ارتباط داده استوارند، يعنى همواره صله رحم مى‌كنند، و از در خشيت و ترس از خدا پيوند خويشاوندى را كه از لوازم خلقت بشر است محترم مى‌شمارند.

و نيز از خواص دلهاى اين طائفه اين است كه در برابر مصائب و همچنين اطاعت و معصيت صبر نموده و خويشتن‌دارى مى‌كنند، و (بجاى ناشكرى و جزع) نماز مى‌گزارند و متوجه درگاه پروردگار خود مى‌شوند و (بجاى معصيت) بوسيله انفاق وضع جامعه خود را اصلاح مى‌نمايند، و (بجاى ترك طاعت و سرپيچى) سيئات خود را با حسنات خود محو مى‌كنند.

بنا بر اين، چنين كسانى داراى سرانجامى نيك و محمود كه همان بهشت برين است مى‌باشند، و در آن بهشت مثوبات اعمال نيكشان منعكس مى‌شود و با صالحان- از قبيل پدران و همسران و دودمان خود- محشور و مصاحب مى‌گردند، چنان كه در دنيا هم با ارحام خود مصاحبت مى‌كردند. فرشتگان هم از هر درى بر ايشان درمى‌آيند، و سلام مى‌كنند، چون در دنيا اطاعات و عبادات مختلف بجا آورند، اينها آثار حق است كه در آن سرا بدين صورتها منعكس مى‌شود.

و اينكه فرمود:(أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى‌) همانطور كه قبلا هم گفتيم، استفهامى است كه در آن انكار است، و مى‌خواهد تساوى ميان آن دو طائفه را نفى نموده، بفرمايد: كسى كه علم بحق در دلش جاى گرفته با كسى كه نسبت به حق جاهل است برابر نيستند. و اگر جاهل بحق را به وصف كورى توصيف كرده براى اشاره به اين معنا است كه عالم به حق بينا است، هم چنان كه در آيه‌(قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ ...) نيز آن دو را كور و بينا ناميده. پس علم به حق، بصيرت است و جهل به آن كورى است. و اگر تذكر را از خواص صاحبان علم شمرده براى اين است كه بصيرت مفيد تذكر هم هست.

(إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ) اين جمله در مقام تعليل مضمون قبلى است كه فرمود:(أَ فَمَنْ يَعْلَمُ ...) و معنايش اين است كه اين دو طائفه يكسان نيستند، بلكه صاحبان علم يك نحوه تذكر و بيدارى دارند كه صاحبان كورى و جهل آن تذكر را ندارند. و اگر صاحبان علم را(أُولُوا الْأَلْبابِ) ناميده، براى اين است كه به يك دعوى ديگر دلالت و اشاره كرده باشد، كه خود فائده تعليل را هم مى‌دهد، گويا گفته است اين طايفه يكسان نيستند زيرا يكى از اين دو تذكرى دارد كه ديگرى ندارد، و اين بدان جهت است كه اينها داراى الباب و قلوبند بخلاف آن ديگر كه فاقد آنند.

(الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ).

از ظاهر سياق برمى‌آيد كه جمله دومى، يعنى جمله‌(لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ) عطف‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 467
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست