responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 451

(شَدِيدُ الْمِحالِ )[1].

مؤلف: اين معنا از طبرى و ابى شيخ از ابن زيد نيز روايت شده، و در آخر آن آمده كه لبيد در مرگ برادرش اربد گريه مى‌كرد و مى‌گفت:

اخشى على اربد الحتوف و لا

ارهب نوء[2] السماء و الاسد

فجعنى الرعد و الصواعق با

لفارس يوم الكريهة النجد[3]

ليكن آنچه در اين روايت در شان نزول آيات مورد بحث آمده با سياق آيات، سوره سازگارى ندارد، چون آيات مذكور ظهور در اين دارد كه در مكه نازل شده، بلكه با سياق خود آيات مورد بحث هم بنا بر آن معنايى كه كرديم نمى‌سازد.

[چند روايت در ذيل آيه شريفه:(لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ..)]

و نيز در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابو الشيخ از على (ع) روايت كرده‌اند كه در تفسير آيه‌(لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ) فرموده: هيچ بنده‌اى نيست مگر آنكه با او ملائكه‌ايست كه او را از اينكه در زير آوار برود و يا در چاه بيفتد و يا درنده‌اى او را بدرد و يا غرق شود و يا بسوزد حفظ كنند، ولى وقتى قضا و قدر الهى بيايد او را بدست قضا و قدر مى‌سپارند.[4] مؤلف: در اين معنا رواياتى از ابى داوود در كتاب القدر ، و ابن ابى الدنيا و ابن عساكر، از آن جناب نقل شده، و نيز رواياتى از امام باقر و امام صادق (ع) رسيده است.

و در تفسير عياشى از فضيل بن عثمان از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت: امام (ع) آيه‌(لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ ...)، را براى ما تلاوت نموده، فرموده: از جمله مقدمات مؤخرات كه معقباتند، باقيات صالحات مى‌باشد[5].

مؤلف: ظاهر اين عبارت اين است كه باقيات صالحات از مصاديق معقباتى است كه در


[1] الدر المنثور، ج 4، ص 46.

[2] نوء در لغت به معناى ستاره در حال غروب است و ليكن در عرف عرب عبارتست از آثار خوب و بدى كه به عقيده ايشان ستارگان دارند.

[3] ترجمه: من با اينكه از نحوست ستارگان و برج اسد نمى‌ترسم بر جان اربد بيمناك بودم كه مبادا حوادث مرگبار او را از من بگيرد، و اتفاقا همين طور شد رعد و صاعقه در روز بدى آن يكه سوار شجاع را از من گرفته مرا داغدارش ساخت.

[4] الدر المنثور، ج 4، ص 48.

[5] تفسير عياشى، ج 2، ص 205، ح 17.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 451
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست