نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 437
و اگر در معنايى كه
كرديم و خواستيم كلمه نيل را در معناى استجابت درآوريم، براى اين بود
كه احتمال مىدهيم استجابت متضمن معناى نيل و امثال آن باشد.
خداى سبحان
در آخر آيه، گفتار خود را تاكيد نموده و فرمود:(وَ ما
دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ) و اين جمله علاوه بر
تاكيد مطالب قبل، به يك حقيقت اصيل ديگر نيز اشاره مىكند، و آن اين است كه هيچ
دعائى نيست مگر آنكه غرض آن، خداى سبحان است، چون او است عليم و قدير و غنى و صاحب
رحمت، پس براى دعا هيچ راهى نيست مگر همان راه توجه به خداى تعالى، بنا بر اين كسى
كه غير خدا را مىخواند و آن را غرض و هدف قرار مىدهد رابطه دعاى خود و هدف دعا
را از دست داده، و در حقيقت دعايش راه را گم كرده، چون ضلالت بهمين معنا است كه
چيزى از راه خود بيرون شود و راهى بپيمايد كه آن را به مطلوبش نرساند.
سجود به معناى به رو بر زمين افتادن و پيشانى و يا چانه را بر زمين نهادن
است، هم چنان كه در باره برادران يوسف مىفرمايد:(وَ
خَرُّوا لَهُ سُجَّداً)[1] و نيز
فرموده:(يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً)[2] سجود مصدر، و سجده
بناى مره است يعنى يك سجود.
و
كره ، به معناى كاريست كه آدمى با مشقت آن را انجام دهد، حال اگر محركش امرى
خارجى باشد، آن را كره - با فتحه كاف- خوانند، و اگر محركش داخلى و
نفسانى باشد آن را كره - به ضمه كاف- تلفظ كنند و اين لفظ در برابر و
مقابل طوع است.
راغب در
مفردات مىگويد: غدوة و غداة ... از ساعات اول روز است، و
در قرآن كريم، غدو در مقابل آصال ، و غداة در
مقابل عشى قرار گرفته، يك جا فرموده:
(بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ) و يك جا فرموده(بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ). و بايد دانست كه غدو جمع غداة است، هم چنان
كه قنى جمع قناة (نيزه) است[3].
و در مجمع
البيان گفته: كلمه آصال جمع اصل - با ضمه همزه و صاد- است،
و اصل هم جمع اصيل است، پس آصال جمع الجمع و مادهاش كلمه
اصل است، و از اين جهت اين ساعت از روز معين بين عصر و غروب آفتاب را آصال
گفتهاند كه گويى ريشه و مبدأ شب است[4].
[1] به عنوان سجده برايش بخاك افتادند. سوره يوسف، آيه 100.
[2] به عنوان سجده چانهها را بر زمين نهادند. سوره اسرى، آيه
107.