responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 385

و در تفسير عياشى از زراره روايت كرده كه گفت: به حضرت صادق (ع) عرض كردم: چطور رسول خدا 6 نترسيد از اينكه مبادا آنچه از ناحيه خدا برايش مى‌آيد از القائاتى باشد كه شيطان در دلش بيندازد؟ فرمود: خداوند وقتى يكى از بندگان خود را رسول خدا بگيرد، سكينه و وقار را بر او نازل مى‌كند، و آنچه كه از ناحيه خدا برايش مى‌آيد عينا مانند چيزهايى كه به چشم مى‌بيند يقين‌آور است‌[1].

و در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر از ابراهيم از ابى حمزه جزرى روايت كرده‌اند كه گفت: غذايى درست كردم و عده‌اى از اصحابمان را كه از آن جمله سعيد بن جبير و ضحاك بن مزاحم بودند به آن غذا دعوت نمودم، (در آن ميان) جوانى از قريش از سعيد بن جبير پرسيد يا ابا عبد اللَّه! اين حرف را چگونه قرائت مى‌كنى:(حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا)؟ زيرا من هر وقت بدينجا مى‌رسم آرزو مى‌كنم اى كاش اين سوره را نخوانده بودم سعيد گفت: درست است و معنايش اين است كه تا آنكه رسولان از تصديق قوم خود مايوس شدند و مردمى كه آن رسولان بسويشان گسيل شده بودند چنين پنداشتند كه به رسولان دروغ خبر داده‌اند. ضحاك گفت: اگر براى حل اين اشكال تا يمن رفته بودم كم بود[2].


[1] تفسير عياشى، ج 2، ص 201، ح 106، چاپ تهران.

[2] الدر المنثور، ج 4، ص 41، ط بيروت.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 385
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست