نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 346
چون دعاى سحر مستجاب
است.[1] در سابق
هم در بيان آيات، كلامى در وجه تاخير گذشت (كه تاخير انداخت تا با ديدن يوسف و عزت
او دلش بكلى از چركينى نسبت به فرزندان پاك شود آن وقت دعا كند) و اگر يوسف (ع) با
خوشى به برادران رو كرد و خود را معرفى نمود، و ايشان او را به جوانمردى و
بزرگوارى شناختند و او كمترين حرف و طعنهاى كه مايه شرمندگى ايشان باشد نزد، و
لازمه اين رفتار اين بود كه بلافاصله جهت ايشان استغفار كند هم چنان كه كرد دليل
نمىشود بر اينكه يعقوب (ع) طلب مغفرت را تاخير نيندازد، چون موقعيت يعقوب غير
موقعيت يوسف بود، موقعيت يوسف مقتضى بر فوريت استغفار و تسريع در آن بود زيرا در
مقام اظهار تمام فتوت و جوانمردى بود اما چنين مقتضى در مورد يعقوب نبود.
[رواياتى
در باره سجده يعقوب 7 و فرزندانش در برابر يوسف 7]
و در تفسير
قمى از محمد بن عيسى روايت كرده كه گفت: يحيى بن اكثم از موسى (مبرقع) بن محمد بن
على بن موسى مسائلى پرسيد، آن گاه آن مسائل را بر ابى الحسن هادى (ع) عرضه داشت،
از آن جمله يكى اين بود كه پرسيد خداوند مىفرمايد:(وَ رَفَعَ
أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً) مگر صحيح است كه
يعقوب و فرزندانش براى يوسف سجده كنند با اينكه ايشان پيامبر بودند؟
ابو الحسن
امام هادى (ع) در جواب فرمود: اما سجده كردن يعقوب و پسرانش براى يوسف عيب ندارد،
چون سجده براى يوسف نبوده، بلكه اين عمل يعقوب و فرزندانش طاعتى بوده براى خدا و
تحيتى بوده براى يوسف، هم چنان كه سجده ملائكه در برابر آدم سجده بر آدم نبود بلكه
طاعت خدا بود و تحيت براى آدم.
يعقوب و
فرزندانش كه يكى از ايشان خود يوسف بود همه به عنوان شكر، خدا را سجده كردند براى
اينكه خدا جمعشان را جمع كرد، مگر نمىبينى كه خود او در اين موقع مىگويد:
مؤلف: در
سابق، آنجا كه آيات را تفسير مىكرديم مقدارى در باره سجده پدر و برادران يوسف
براى يوسف بحث كرديم، ظاهر اين حديث هم مىرساند كه خود يوسف هم با ايشان سجده
كرده است، و حديث استدلال كرده به گفتار يوسف كه گفت: پروردگارا تو بودى كه