responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 333

آييد (93).

و همين كه كاروان به راه افتاد، پدرشان گفت: اگر سفيهم نشماريد من بوى يوسف را احساس مى‌كنم (94).

گفتند به خدا كه تو در ضلالت ديرين خويش هستى (95).

و چون نويدرسان بيامد و پيراهن را بصورت وى افكند، در دم بينا گشت و گفت: مگر به شما نگفتم من از خدا چيزهايى سراغ دارم كه شما نمى‌دانيد؟ (96).

گفتند: اى پدر! براى گناهان ما آمرزش بخواه، كه ما خطا كار بوده‌ايم (97).

گفت: براى شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست، كه او آمرزگار و رحيم است (98).

و چون نزد يوسف رفتند پدر و مادرش را پيش خود جاى داد و گفت: داخل مصر شويد، كه اگر خدا بخواهد در امان خواهيد بود (99).

و پدر و مادر خويش را بر تخت نشاند، و همگى سجده‌كنان به رو درافتادند، گفت پدر جان! اين تعبير رؤياى پيشين من است كه پروردگارم آن را محقق كرد و به من نيكى نمود كه از زندان بيرونم آورد، و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را بهم زد از آن بيابان (بدينجا) آورد كه پروردگارم در باره آنچه اراده كند دقيق است، آرى او داناى حكيم است (100).

پروردگارا اين سلطنت را به من دادى، و تعبير حوادث رؤيا به من آموختى، تويى خالق آسمانها و زمين! تو در دنيا و آخرت مولاى منى، مرا مسلمان بميران، و قرين شايستگانم بفرما (101).

اين از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم، و تو هنگامى كه آنها همدست شده بودند و نيرنگ مى‌كردند، نزد ايشان نبودى (102).

بيان آيات [بيان آيات راجع به بازگشت برادران نزد پدر با پيراهن يوسف 7 و عزيمت آل يعقوب به مصر و ...]

در اين آيات، داستان يوسف (ع) خاتمه مى‌پذيرد، و اين آيات متضمن دستور يوسف (ع) است كه برادران را وادار مى‌كند تا پيراهنش را به منزل پدر برده و به روى او بيفكنند، و او را در حالى كه ديدگانش بهبودى يافته با همه خاندانش به مصر بياورند، و ايشان نيز چنين كردند، و در آخر يوسف به ديدار پدر و مادر نايل آمد.

(اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ).

تتمه كلام يوسف است كه به برادران دستور مى‌دهد پيراهنش را نزد پدر ببرند، و به روى پدر بيندازند، تا خداوند ديدگانش را بعد از آنكه از شدت اندوه نابينا شده بود شفا دهد.

و اين آخرين عنايت بى‌سابقه‌ايست كه خداوند در حق يوسف (ع) اظهار فرمود، و مانند ساير اسبابى كه در اين سوره و اين داستان بود و بر خلاف جهتى كه طبعا جريان‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 333
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست