در مجمع
البيان گفته: ياس به معناى قطع شدن طمع آدمى است از امرى كه بدان طمع
داشته و بصورت: يئس- ييأس استعمال مىشود، البته آيس-
يايس نيز لغتى است، و بهمين جهت چون به باب استفعال مىرود، هم
استياس مىشود و هم استايس ، و نيز گفته است يئس
و استياس به يك معنا است مانند سخر و
استسخر ، عجب و استعجب .
كلمه
نجى به معناى كسى است كه در پنهانى و آهسته و درگوشى حرف بزند، و اين كلمه
هم وصف مفرد مىشود و هم وصف جمع، هم چنان كه در آيه مورد بحث وصف برادران شده، و
در آيه(وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا) وصف براى يك نفر شده
است، و اين بدان جهت است كه اصل كلمه مصدر است كه صفت واقع مىشود، و
مناجات به معناى دو بدو در سر راز گفتن است، و اصل اين ماده از
نجوة است، كه به معناى زمين بلند است، گويا هر يك از نجوى كنندگان اسرار خود
را به طرف ديگر بلند مىكند و از خفيهگاه بالا مىكشد، و نجوى كلمه ايست كه هم
بصورت اسم استعمال مىشود، و هم بصورت مصدر، اولى مانند:(وَ إِذْ
هُمْ نَجْوى) يعنى ناگهان به ايشان برخورد كه داشتند بيخ گوشى حرف
مىزدند، و دومى مانند:(إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ)، و جمع نجى،
أنجيه است، و كلمه برح- براحا به معناى دور شدن انسان از موضع
خود مىباشد.[1] و
ضمير منه در جمله(فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا
مِنْهُ) به يوسف و احتمالا به برادرش برمىگردد، و معناى آيه اين است:(فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا) چون برادران يوسف مايوس شدند منه
از يوسف كه دست از برادرشان برداشته آزادش كند، حتى به اينكه يكى از ايشان را عوض
او بازداشت نمايد خلصوا از ميان جماعت به كنارى خلوت رفتند،
نجيا و به نجوى و سخنان بيخ گوشى پرداختند، كه چه كنيم آيا نزد پدر بازگرديم
با اينكه ميثاقى خدايى از ما گرفته كه فرزندش را بسويش بازگردانيم و يا آنكه همين
جا بمانيم؟ خوب از ماندن ما چه فايدهاى عايد مىشود، چه كنيم؟.