نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 310
باشد چطور در دل خود
پنهان كرد، در جواب فرمود: او در جواب تصريح نكرد بلكه سربسته گفت: (أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً)- شما بد حالترين خلقيد ، براى آن تناقضى كه
در گفتار شما و آن حسدى كه در دلهاى شماست، و بخاطر آن جرأتى كه نسبت به ارتكاب
دروغ در برابر عزيز مصر ورزيديد، آنهم بعد از آن همه احسان و اكرام كه نسبت به شما
كرد،(وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما
تَصِفُونَ) او بهتر مىداند كه آيا
برادرش قبل از اين دزدى كرده بود يا نه، آرى يوسف به اين مقدار جواب سربسته اكتفاء
نموده و ايشان را تكذيب نكرد.
بعضى[1] از مفسرين در معناى جمله(أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً ...)، گفتند كه شما از اين برادر دزدتان بدتريد،
چون اگر اين، پيمانه ملك را دزديده شما برادر او را كه برادر پدرى خودتان بود از
پدرتان دزديديد، و خدا داناتر است بر اينكه آيا برادر او قبل از اين مرتكب دزدى شد
يا نه.
ليكن ممكن
است مقصود يوسف اين معنا هم باشد اما گفتار ما در اين نيست كه مقصود واقعى يوسف از
اين كلام چيست، بلكه در اين است كه برادران از اين جواب يوسف در چنين ظرفى كه خود
آنان بنا ندارند اعتراف كنند كه قبلا برادرى بنام يوسف داشتهاند، و يوسف هم
نمىخواهد خود را معرفى نمايد چون فهميدهاند، و اين جواب جز بر آنچه كه ما گفتيم
منطبق نمىشود و برادران غير آن را از آن نمىفهمند.
و بعضى[2] ديگر گفتهاند كه: آن چيزى كه يوسف
در دل نهفته داشته و اظهارش نكرده همان جمله(أَنْتُمْ
شَرٌّ مَكاناً) بوده، يعنى اين جمله را در دل به آنها گفته و بعدا در
ظاهر گفته است:(وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ) ليكن اين
وجه بعيد است و از سياق كلام استفاده نمىشود.
سياق آيات
دلالت دارد بر اينكه برادران وقتى اين حرف را زدند كه ديدند برادرشان محكوم به
بازداشت و رقيت شده، و گفتند كه ما به پدر او ميثاقها داده و خدا را شاهد
گرفتهايم كه او را به نزدش بازگردانيم و مقدور ما نيست كه بدون او بسوى پدر
برگرديم، در نتيجه ناگزير شدند كه اگر عزيز رضايت دهد يكى از خودشان را بجاى او
فديه دهند، و اين معنا را با عزيز در ميان نهاده گفتند: هر يك از ما را مىخواهى
بجاى او نگهدار و او را رها كن تا نزد پدرش برگردانيم.
معناى آيه
روشن است، تنها نكتهاى كه بايد خاطرنشان ساخت اين است كه الفاظ آيه طورى است كه
ترقيق و استرحام و التماس را مىرساند، و طورى ادا شده كه حس فتوت و