responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 309

علاوه بر اين جمله‌(وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ) وقتى صادق است كه بتوان فرض فوقيت كرد، و خداى سبحان عليمى است كه فوق و تحت و وراء براى وجودش نيست، و ذاتش حد و نهايت ندارد.

البته احتمال هم دارد كه جمله مذكور اشاره به اين باشد كه خداى تعالى فوق هر صاحب علمى است، و مراد از عليم را خداى سبحان بگيريم، و در جواب اينكه پس چرا عليم را نكره و بدون الف و لام آورد بگوييم: براى اين بود كه از باب تعظيم زبان را از تعريف او نگهدارد.

[گفتگوى يوسف 7 با برادران پس از آنكه پيمانه گمشده از بار و بنه بنيامين يافته شد]

(قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ ...).

گويندگان اين سخن همان برادران پدرى يوسف‌اند و بهمين جهت يوسف را به بنيامين نسبت داده گفتند اين بنيامين قبلا برادرى داشت، و معنايش اينست كه برادران گفتند: اگر اين بنيامين امروز پيمانه پادشاه را دزديد، خيلى جاى تعجب نبوده. و از او بعيد نيست، زيرا او قبلا برادرى داشت كه مرتكب دزدى شد، و چنين عملى از او نيز سرزد، پس اين دو برادر دزدى را از ناحيه مادر خود به ارث برده‌اند، و ما از ناحيه مادر از ايشان جدا هستيم.

و اين خود يك نوع تبرئه‌اى بوده كه برادران خود را بدان وسيله از دزدى تبرئه كردند، و ليكن غفلت ورزيدند از اينكه گفتارشان گفتار قبلى‌شان را كه گفته بودند:(ما كُنَّا سارِقِينَ) تكذيب مى‌كند، زيرا در آن كلام خود دزدى را بطور كلى از فرزندان يعقوب نفى كردند، و اگر اين نفى كليت نمى‌داشت، جوابشان قانع كننده و صحيح نبود، ناگزير گفتار ديگرشان كه گفتند:(فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ) مناقض با آن است، و اين تناقض بر خواننده پوشيده نيست.

علاوه بر اين با اين كلام خود، آن حسدى كه نسبت به يوسف و برادرش داشتند فاش نموده- و ندانسته- از خاطرات اسف‌آورى كه بين خود و دو برادر پدريشان اتفاق افتاد پرده‌بردارى كردند.

از همين جا تا اندازه‌اى پى به گفتار يوسف مى‌بريم كه در جواب ايشان فرمود:(أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً ...)، هم چنان كه مى‌فهميم اين جمله تا به آخر آيه نسبت به جمله‌(فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ) به منزله بيانى است كه آن را شرح مى‌كند هم چنان كه جمله‌(وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ) عطف تفسيرى است كه جمله‌(فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ) را توضيح مى‌دهد.

و معناى آيه- و خدا داناتر است- اين است كه يوسف اين نسبت دزدى را كه برادران به او دادند نشنيده گرفت و در دل پنهان داشت و متعرض آن و تبرئه خود از آن نشد، و حقيقت حال را فاش نكرد، بلكه‌(فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ) و مثل اين كه كسى پرسيده‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 309
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست