responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 302

زخمى به ايشان برسد قطعا مى‌رسد، چه از يك در وارد شوند و چه از درهاى متفرق.

بعضى‌[1] ديگر گفته‌اند معناى جمله‌(وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ ...) اين است كه يعقوب (ع) داراى يقين و معرفت به خدا بود، چون ما اين معرفت را به او تعليم داده بوديم، و ليكن بيشتر مردم به مقام يعقوب پى نبرده‌اند.

بعضى ديگر گفته‌اند: لام در جمله‌(لِما عَلَّمْناهُ) براى تقويت است، و به جمله چنين معنا مى‌دهد كه: يعقوب (ع) به آنچه كه ما تعليمش داده بوديم عالم بود و به آن عمل هم مى‌كرد، آرى كسى كه علمى دارد و به آن عمل نمى‌كند مانند كسى است كه اصلا علم ندارد. و همچنين اقوال ديگر و تفاسير عجيب‌ترى كه براى آيه مورد بحث كرده‌اند.

(وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ آوى‌ إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).

كلمه: اوى از ماده ايواء به معناى نزديك به خود كردن و كسى را در كنار خود نشاندن است، و ابتئاس ناراحتى و غم و اندوه به خود راه دادن است، و ضمير يعملون به برادران برمى‌گردد.

و معناى آيه اين است كه:(وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ) و چون بعد از وارد شدن به مصر به برادر خود يوسف وارد شدند(آوى‌ إِلَيْهِ أَخاهُ) برادر خود- همان برادرى كه يوسف (ع) دستور داده بود بار دوم همراه خود بياورند يعنى برادر پدر و مادريش- را نزد خود برد و گفت:(إِنِّي أَنَا أَخُوكَ) من برادر تو هستم يعنى يوسفى كه از دير زمانى ناپديد شده بود- اين جمله يا خبر بعد از خبر است و يا جواب از سؤال مقدر (كه ممكن است بنيامين كرده و از يوسف پرسيده باشد تو كيستى؟)-(فَلا تَبْتَئِسْ) پس اندوه به خود راه مده‌(بِما كانُوا يَعْمَلُونَ) از آن كارها كه برادران مى‌كردند، و آن آزارها و ستم‌هايى كه از در حسد به من و تو روا مى‌داشتند بخاطر اينكه مادرمان از مادر ايشان جدا بود.

ممكن هم هست معنايش اين باشد كه: از آنچه كارمندان من مى‌كنند غمگين مباش، زيرا همه، نقشه‌هايى است كه خود من قبلا طرح كرده‌ام، تا تو را بر حسب ظاهر بازداشت و در واقع نزد خودم نگهدارم.

و از ظاهر سياق برمى‌آيد كه يوسف در خلوت و پنهانى خود را به برادر معرفى كرد، و او را از عمل برادران تسليت داده خاطرش را به دست آورد، بنا بر اين نبايد به گفتار بعضى‌[2] از


[1] ( 1 و 2) مجمع البيان ج 5، ص 250 و 252، ط تهران.

[2] ( 1 و 2) مجمع البيان ج 5، ص 250 و 252، ط تهران.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 302
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست