نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 297
باشد كه استقلال و
اصالت منحصرا از آن خداى سبحان است، و در عين حال سببيت غير مستقله را براى خود و
براى اسباب قائل باشد.
و لذا
مىبينيم يعقوب (ع) بطورى كه آيات مورد بحث حكايت مىكند در عين توكلش بر خدا
اسباب را لغو و مهمل ندانسته و به اسباب عادى تمسك مىجويد، نخست با فرزندان در
باره برادرشان گفتگو نموده سپس از ايشان پيمانى خدايى مىگيرد، آن گاه بر خدا توكل
مىكند، و همچنين در وصيتى كه در آيه بعدى آمده نخست سفارش مىكند از يك دروازه
وارد مصر نشوند، بلكه از درهاى متعدد وارد شوند، و آن گاه بر پروردگارش خداى متعال
توكل مىكند.
پس خداى
سبحان بر هر چيز وكيل است از جهت امورى كه نسبتى با آن چيز دارند، هم چنان كه او
ولى هر چيز است از جهت استقلالش به قيام بر امور منسوب به آن چيز، و خود آن امور
عاجزند از قيام به امور خود، با حول و قوه خود، و نيز او رب هر چيز است از جهت
اينكه مالك و مدبر آن است.
معناى آيه
اين است كه: يعقوب (ع) به فرزندان خود گفت(لَنْ أُرْسِلَهُ
مَعَكُمْ) هرگز برادرتان را با شما روانه نمىكنم (حَتَّى
تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ)- تا آنكه ميثاقى را از خدا كه من به آن وثوق
و اعتماد كنم بياوريد و به من بدهيد ، حال يا عهدى ببنديد و يا سوگند بخوريد
كه (لَتَأْتُنَّنِي بِهِ)- او را برايم مىآوريد ، و از
آنجايى كه اين پيمان منوط به قدرت فرزندان بوده بناچار صورت اضطرارشان را استثناء
نموده گفت: (إِلَّا أَنْ يُحاطَ بِكُمْ)- مگر آنكه از شما
سلب قدرت شود (فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ)- بعد از
آنكه ميثاق خود را برايش آوردند يعقوب (ع) گفت: (اللَّهُ عَلى
ما نَقُولُ وَكِيلٌ)- خدا بر آنچه ما مىگوييم وكيل باشد يعنى ما همگى
قول و قرارى بستيم، چيزى من گفتم و چيزى شما گفتيد، و هر دو طرف در رسيدن به غرض
بر اسباب عادى و معمولى متمسك شديم، اينك بايد هر طرفى به آنچه كه ملزم شده عمل
كند، (من برادر يوسف را به دهم و شما هم او را به من برگردانيد) حال اگر كسى تخلف
كرد خدا او را جزا دهد و داد طرف مقابلش را از او بستاند.
[سبب اينكه
يعقوب 7 به پسران خود سفارش كرد از يك دروازه وارد نشوند]
(وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ
مُتَفَرِّقَةٍ ...).
اين كلامى
است كه يعقوب به فرزندان خود گفته است وقتى كه فرزندانش آن موثق را كه پدر از
ايشان خواسته بود آورده و آماده كوچ كردن به سوى مصر بودند. و از سياق داستان چنين
استفاده مىشود كه يعقوب از جان فرزندان خود كه يازده نفر بودند مىترسيده نه
اينكه از اين ترسيده باشد كه عزيز مصر ايشان را در حال اجتماع، وصف بسته ببيند،
زيرا يعقوب (ع)
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 297